۱۳۹۳ مهر ۸, سه‌شنبه

فمنیسم کوردی و راز آن اسلحەی مقدس (۲) مروری بر مقالات دوستان فمنیست در بارەی نقش زنان مسلح کورد در جنگ با داعش

با توجه به مجموعه مسائلی که در بخش اول مطرح شد اکنون به طور مشخص تر می توان به واکاوی مقالاتی که دوستان فمینیست درباره مبارزه مسلحانه زنان کورد با داعش و نقدِ بازنمایی رسانه ای این مقاومت ها، در مدرسه فمینیستی منتشر کرده اند، پرداخت.
1. خانم منصوره شجاعی در مقالەی «ائتلاف زنان منطقه، راهی برای مقابله با گفتمان خشونت سپاه داعش»، خواهان باز پس گرفتن تصویر ربودە شدەی زنان خاور میانە از تصویر دهشتناکی شد کە داعش از زن این منطقە بە تصویر کشیدە است (6). او تصویر دلخواه اش را به صورت تصویر زنانی کە همگام با «جنبش سبز ایران» و جنبش بهار عربی با تلاش و جدیت کمر همت به برقراری دموکراسی و مدنیت بسته بودند، توصیف کرد. منصورە کە خود بسیار دلبستەی تصویر جنبش سبز زنان بە نظر می رسد، تصویری از زنان کورد در خاورمیانە کە با هر دو تصویر او متفاوت بودند ترسیم نکرد چراکە در آن هنگام هنوز داعش بە کوردستان حملە نکردە بود و تصویر نامرئی زنان کورد مرئی و رسانەای نشدە بود. زنان کورد در مقالەی او به صورت زیر مجموعەای «قومی» مورد اشارە قرار گرفتند کە بە رغم اختلافات قومی و اختلافات شیعە و سنی، بە جنبش زنان ایران پیوستە و در تظاهرات ۲۲ خرداد ۱۳۸٤ و پس از آن «کمپین یک ملیون امضا» مشارکت کردە بودند. آن چە کە منصورە مورد توجە قرار نمی دهد «عدم مشارکت کوردها در جنبش سبز» است. مشارکت زنان کورد در جنبش زنان ایران به هیچ عنوان دلیلی برای زیر مجموعە شمردن آنان و ادغام کردن شان در تصویر نمادین زن جنبش سبز نیست. شاید بهتر باشد کە یادآوری کرد کە ما زنان کورد نە بە عنوان یک زیر مجموعە کە بە عنوان مجموعەی زنان کورد با پلاکارد کوردی و خواستەهای مشخص خود در کنار خواستەهای مشترک با جنبش زنان در تظاهرات ۲۲ خرداد شرکت کردیم.
منصورە بە درستی در پی تشکیل یک کمپین فراگیر منطقەای است اما بلافاصلە دغدغەی سیاسی مردسالارانەی ایرانی را با طرح خطر تکە، تکە شدن کشورهای منطقە و لزوم مقابلە با آن وارد مقالەاش کردە و آب سردی بر همەی دغدغەهای برابری طلبانەی می ریزد. او با اشارە بە مقالەی «زنان کرد و جداسری از ایران» نوشته فهیمەی تفسیری آب را سردتر هم می کند به گونەای کە احساسی منفی را بە یک خوانندەی کورد القا کردە تا جایی کە از خود بپرسد آه، حتی زنان فمینیست هم بە پتک توهّم تجزیە مجهزند؟ به باور من همین اشارە کافی است کە بسیاری از فعالان کورد را از چنین کمپینی راندە و دلزدە کند.
در حالی کە مقالەی اول منصورە تصویر مدنی زن کورد را محو کردە و زیر مجموعە می پندارد، در مقالەی دومش تحت عنوان «سە تصویر از زنان در قاپ حضور داعش» (7) بە محض شنیدن صدای گلولە از اسلحەی زنان کورد برای دفاع در مقابل داعش، تصویری فقط مسلح از زنان کورد ارائە می دهد. تصویر مسلحی کە اکنون بە یمن رسانەها جهانی شدە است. منصورە باز هم نگران گم شدن تصویر زنان کنشگری است که از شروع جنبش سبز دموکراسی خواهی در ایران تا جنبش بهار عربی به جهان معرفی شده بودند. در نگاه او باز هم نە تنها زنان فعال مدنی، فمینیست های سیاسی و فمینیست های مسلح کورد غایب اند، بلکە تاریخ حضور و مبارزات زنان منطقە هرچە کە بودە باشد بە جنبش سبز ایران و زمستان بهارنمای عربی کە وضعیت زنان عرب را وخیم تر از گذشتە کردە است گرە خوردە و در آن خلاصە می شود. اگرچە به نظر می رسد کە او با نگاهی از بالا بە پایین، فعالان مدنی کورد حقوق زنان را درایران زیر مجموعە می پندارد اما با توجە بە این کە مقالەاش نگرشی منطقەای دارد و بویژە از زنان کورد و منطقەی موصل صحبت می کند، نمی بایست فعالان مدنی سایر بخش های کوردستان را نادیدە بگیرد. به نظر می رسد او کە خواهان «ائتلاف و کمپین منطقەای زنان برای مبارزە با داعش» است، از وجود چنین نیروهای مدنیی در منطقە بی خبر است! سؤال اینجاست کە چگونە می توان خواهان کمپین بود اما شناخت و ارزیابی از وجود و پتانسیل نیروهای لازم برای چنین کمپینی نداشت یا احیانا آنان را بە حساب نیاورد؟
منصورە در ادامە پاراگرافی را تحت عنوان «بە کجا چنین شتابان ؟» آغاز و در پی آن سؤال های جالب و در خور توجهی را مطرح می کند. بە سهم خود بە عنوان یک زن کورد کە دستکم تجربیاتی از کوردستان های واقع در ایران، عراق و ترکیە دارم مایلم بە این پرسش ها پاسخ دهم:
<img> آیا این رویکرد [کە زنان کُرد بارها تأکید کرده اند که همزمان با پافشاری بر مطالبات شان، به دفاع از شهر و سرزمین شان نیز خواهند پرداخت] در میان دیگر نقاط کُردنشین رویکرد غالب نسبت به آزادی و برابری زنان است؟
<img> بە نظر من با قاطعیت تمام پاسخ این سؤال مثبت است و فکر می کنم چنانچە نظر سنجیی صورت بگیرد اکثریت زنان کورد اعم از اکتیویست و غیر اکتیویست بە این سوال پاسخ مثبت خواهند داد.
<img> آیا این زنان [مسلح کورد] پس از پایان مناقشه های خونین منطقه، امکان زندگی در جامعه ای امن و برابری خواه را خواهند داشت؟
<img> در این بارە تجربەی کافی در اختیار نداریم. جنگ سیاه و سفید علیه کوردها عملا در همەی بخش های کوردستان در جریان است. تنها باشوور کوردستان یا همان کوردستان عراق است کە دستاوردی داشتە و بقیە هنوز در حال مبارزەاند. پاسخ بە این سوال از سویی متاثر از فرهنگ حاکم بر کوردهای هر منطقە خواهد بود چراکە چە بخواهیم و چە نخواهیم فرهنگ هر بخش از کوردستان متاثر از فرهنگ غالب فارسی، ترکی یا عربی در آن منطقە نیز هست. در کوردستان عراق امکان حکومت نیمە مستقل و نیمە دمکراتیک کوردها فراهم شدە است اما هنوز تا رسیدن بە برابری زنان و مردان راه درازی در پیش است. همین مسئلە شوک و تلنگری بر زنان بخشهای دیگر کوردستان وارد کردەاست کە عمیقا بە پرتلاشتر کردن مبارزەی موازی برابری جنسیتی در کنار مبارزە برای حقوق کوردها، فکر و عمل کنند. ایدەهایی چون تشکیل حزب فمنیستی زنان اما نە بە شیوەی احزاب سنتی در میان فعالان زن رد و بدل می شود ولی هنوز شکل عملی به خود نگرفتە است. من اعتقاد دارم کە دنبالە روی محض زنان از مردان سیاسی و سازمان های سیاسی مردسالار مدعی احقاق حقوق زنان کە در عمل از شعارهای زیبای شان به دورند، آنان را بە سرمنزل مقصود رهنمون نخواهد کرد و زنان باید در این بارە مستقلانە فکر، برنامە ریزی و مدیریت کنند.
<img> آیا گستردگی چتر حمایتی که در اثر مبارزه مسلحانه ی این زنان ایجاد خواهد شد در عمل می تواند موجبات همبستگی عموم زنان و مناسبات دوسویه آنان را در منطقه بی ثبات ما را فراهم آورد؟
<img> این چتر حمایتی یک چتر حزبی -گروهی و از سوی دیگر یک چتر احساس عمومی در پناه تقدس پیشمرگ و اسلحە است. شاید در شرایط جنگی کە احساسات برافروختەتر می شود موجب همبستگی بیشتر زنان گردد (همچنان کە در فضای مجازی این روزها کاملا قابل رؤیت است) اما دلیلی وجود ندارد کە با پایان جنگ و فروکش کردن احساسات، بە همان شیوە باقی بماند. تجربەی کوردستان عراق نشان داد کە وقتی پیشمرگان از حالت نیروی آزادیبخش خارج و بە نیروی نظامی معمولی تبدیل می گردند با دگرگونی ارزش ها در خود و در جامعەی اطراف شان مواجه می شوند. چنانچە زنان مسلح پس از پایان دفاع مسلحانە بە بازگشت بە خانەها رضایت ندادە و بە فعالیت برای حصول برابری در همەی زمینەها ادامە دهند جای امیدواری هست. البتە بە شرطی کە تکیە بر سلاح و خشونت را دستاویز قدرت طلبی قرار ندادە و به راستی هم و غم کسب برابری جنسیتی را داشتە باشند.
<img> آیا نگاه این زنان استوار و رزمنده در پی یافتن آن تصویر گمشده ای است که تجسم تلاش های زنان منطقه از جنبش سبز تا جنبش بهار عربی بوده است؟
<img> خیر! تصویر گمشدەای از جنبش سبز و زمستان بهارنمای عربی برای زنان کورد گیرایی ندارد کە در پی یافتن آن باشند. آنها آینەی تمام نمای تصویر خود و ملت شان هستند کە این تصویر با تصویر همەی زنان برابری طلب جهان دارای اشتراکاتی نیز هست. تصویر زنان کورد شجاع و استواری کە برابری طلبی را فقط در برابری طلبی جنسیتی خلاصە نمی کنند. همچنان کە قبلا هم اشارە کردم چنانچە هرکدام از کشورهای واجد بخشی از کوردستان، حقوق کامل زن و برابری جنسیتی زن و مرد را بە مرحلەی اجرا بگذارند اما مردم کورد همچنان تحت ستم بودە و از حقوق سیاسی و مدنی خود بی بهرە باشند، زن کورد آزاد نشدە است. از سوی دیگر چنانچە مردم کوردستان بە حقوق خود در هر شکلی دست یابند اما برابری جنسیتی محقق نشدە، قوانین ضد زن همچنان پابرجا باشد و زنان همچنان تحت تبعیض و خشونت قرار داشتە باشند، زن کورد آزاد نیست.
<img> آیا این تصویر محو شده [تصویری که از جنبش سبز تا به بهار عربی گسترده شد] واقعاَ ظرفیت دموکراتیک لازم برای ایجاد همبستگی و ائتلافی گسترده میان زنان منطقه را دارد؟
<img> تصویری می تواند همەگیر شود کە همگان خود را در آن ببینند. در تصویر ترسیمی شما زن کورد غایب است یا حذف شدەاست. تصویری دارای ظرفیت دمکراتیک برای ایجاد همبستگی و ائتلاف خواهد بود کە کاملا از نگاه های برتری بینانە مبرا باشد و یکسانی را القا نماید. به همین دلیل باید در نوشتەهای فمینیستی بسیار دقت کرد کە از ادبیات و اصطلاحات سیاسی مردسالارانەی پان وطنی دوری گزید. اگر زن فمینیست فارس زبان هم پتک «توهّم تجزیە» را به دست گرفتە و در نوشتەهایش دائما نگران تملک و خاک پرستی باشد نمی تواند اعتماد زنان کورد و بە احتمال قوی زنان سایر ملل محروم را بە ادعای برابری خواهی جلب کند. در این صورت نتیجە این خواهد شد کە هر گروه براه خود رود و مسلما این نتیجە برای جنبش زنان مطلوب نیست.
<img> آیا آن چه در ایران طی سال ها تحت عنوان «کف مطالبات» در میان جنبش زنان موجب نقش بستن «تصویری نسبتاَ مشترک» در میان کنشگران زن ـ فارغ از گرایش های مذهبی، فرهنگی و قومی آنها ـ شد و نقش سیمان انسجام در شکل گیری ائتلاف ها و همگرایی ها داشت، اکنون نیز توان ایجاد ائتلاف های گسترده تر (در سطح منطقه ای) را دارد؟
<img> کف مطالبات زنان ایرانی کە بە تغییر قوانین تبعیض آمیز در نظام سیاسی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران خلاصە شدە است از بسیاری جهات با نظام سیاسی و حقوقی نقاط دیگری از خاورمیانە همچون کوردستان و ترکیە بە عنوان مثال متفاوت است. در دیدارم از کوردستان ترکیە متوجە شدم کە قانون از زن خشونت دیدە حمایت می کند و زن میتواند همسرخشن اش را بە راحتی بە پلیس و دادگاه بسپارد. اما من زنان کوردی را دیدم کە با کمال تعجب حاضر بودند خشونت را تحمل کنند اما مرد کورد خود را بە پلیس و دادگاه ترکیە (دادگاه هایی کە حقوق کوردها را رعایت نمی کنند) نسپارند! هدفم از ذکر این مثال این بود کە مثلا حق طلاق و حق حضانت لزوما مشکل قانونی همسان همەی زنان منطقە نیست کە بر حول آن گرد هم آیند حتی اگر این حقوق فقط در کتب حقوقی آنان مرقوم اما بلحاظ موانع فرهنگی کاربرد چندانی نداشتە باشند.
<img> جنبش زنان ایران در خلال این سالها بر سر کدام بزنگاه ها دست به دست زنان گروه های قومی و مذهبی داده است؟
<img> دو بزنگاه تظاهرات ۲۲ خرداد ۱۳۸٤ و کمپین یک ملیون امضا. اما هموارە زنان کورد هم از قوم خواندە شدن بیزار بودەاند و هم بە مطالبات شان بطور کامل توجە نشدە است. البتە خود زنان کورد هم در این میان بی تقصیر نبودەاند!
<img> آیا اراده برای ایجاد پیوند با این زنان منبعث از وقایعی در مقاطع مختلف بوده است یا به واسطه ی یک استراتژی آگاهانه ـ برآمده از سه دهه مبارزات ـ اتخاذ شده است؟
<img> جنبش فمنیستی ایران هنوز جوان است و استراتژی مشخصی را کاملا تدوین و دنبال نکردە است.
<img> آیا پاسخ زنان گروه های قومی و مذهبی به تقویت خواست مطالبات مشترک انجامیده و یا موجب تفکیک گروه ها و رویکردها شده است؟
<img> بدون شک زنان کورد هم از قوانین ضد زن و تبعیض آمیز ایران رنج می برند و در مطالبات تقلیل یافتە بە یک کف حقوقی با همەی زنان ایران نقطە اشتراک دارند، ولی نباید دیدگاه زنان کورد را در موازی و همسو بودن جنبش برابری طلبانەی زنان کورد با جنبش ملی کورد نادیدە گرفت. برخورد و نگاه نصیحت گرانە و از بالا بە پایین با فعالان زن کورد، چە مدنی و چە سیاسی موجب تفکیک و دلخوری و دوری می شود.
<img> و اما [زنان کورد] بە کجا چنین شتابان؟
<img> بسوی احقاق حقوق زنان کورد و ملت ستمدیدەی کورد. به سوی آزادی، برابری، دمکراسی، آرامش، احترام، صلح و زندگی مسالمت آمیز در رفاه.
2. خانم آزاده دواچی در «مقالەی نظامی کردن زنان: مبارزه علیه خشونت داعش یا تشدید آن؟»(8) به درستی نگرانی های خود را از تشدید خشونت علیه زنان در خاورمیانە مطرح می کند. آزادە ضمن طرح این پرسش کە آیا نظامی کردن زنان و مشارکت آنها در جنگ می تواند از اعمال خشونت بیشتر علیه آنان بکاهد، خود پاسخ می دهد کە «سلاح به دست گرفتن و فرستادن زنان به جنگ نیز نوع دیگری از خشونت علیه زنان را تداعی می کند و آنان را بیشتر در معرض خشونت های اعمال شده از سوی نیروهای افراطی قرار می دهد. مشخص نیست که نیروهای افراطی اگر هر کدام از این زنان پیشمرگه را به اسارت بگیرند آیا با آنان رفتاری مشابه با مردان جنگجو خواهند داشت؟» به نظر می رسد آزادە بیشتر از آنچە کە بە توانایی و امکان موفقیت زنان مسلح در پس راندن خشونت داعش فکر کند بە شکست و ضعف آنها و احتمال اسارت و تحت خشونت قرار گرفتن شان می اندیشد. این خود تداعی کنندەی بی اعتمادی بە توانایی زن است کە بە گمان من از یک فمنیست قابل قبول نیست! اگر هرکدام از ما خود را برای لحظەای بجای آن زنان قرار دهیم خواهیم دید کە یا باید بگریزیم یا اسیر شویم یا بجنگیم. خطر خشونت داعش در همەی موارد بالا وجود دارد مگر نە این کە زنان غیر مسلح اسیر شدە بعنوان بردەی جنسی خرید و فروش شدە و مورد تجاوز قرار می گیرند؟ آیا منظور از رفتار نامشابە با زنان جنگجویی کە بە اسارت در بیایند چیزی جز خطر تجاوز است؟ این کە متاسفانە رویە داعش است چە زن اسیر منفعل باشد چە اسیر جنگی!
آزادە ایدە و پیشنهاد خوبی را مطرح می کند، «شرکت و طرح ریزی گسترده ی زنان برای بالا بردن کیفیت آموزش زنان در منطقه و به خصوص زنان مسلمان، به طوری که الگوها و تبلیغات نیروهای رادیکال بر این زنان نتواند موثر واقع شود.» این پیشنهاد بسیار جالب و عملی است به شرطی کە جامعە در حالت عادی قرار داشتە باشد نە در حالت اضطراری جنگی! در شرایط ناگهانی جنگ فعلی داعش، زنان بسیاری با تصویری منفعلانه کە آنان را در نقش قربانی محض معرفی می کند ظاهر شدەاند. اگر زنان کورد در این شرایط تحمیلی دفاع نکنند و فقط منتظر مردان مسلح جنگجو باشند بخشی از همان قربانیان منفعل را تشکیل خواهند داد. آیا فقط باید منتظر مردان بود تا از زنان دفاع کردە و آنها را مصون دارند؟ این نە رسم زن کورد است. اگر زنان کورد در حالی کە دشمن وحشیانە بە آنها حملە می کند، گل بدست از صلح بگویند نە تنها شنوندەای نخواهند داشت بلکە بە اسارت و بردگی گرفتە خواهند شد. درست است کە مسلح شدن زنان چیزی از وجود خشونت علیه آنان را کم نکردە و نمی کند و تجربەی زنان سیاسی مسلح هم اینرا نشان دادە است، اما زن کورد نمی تواند قربانی منفعل باشد. همچنان کە در حالت عادی قتل ناموسی یا مشکلات دیگر خشونت علیه زنان را جار زدە و بە مبارزە با آن بر می خیزد، در شرایط تحمیلی جنگی هم منتظر نجات و معجزەی نیروی مردان نخواهد ماند.
در مجموع به نظر من اگر فمینیسم ایرانی از حالت یک فمینیسم قربانی پرست و اشک ریز و نگران برای قربانی خارج شدە و وجهەی یک فمنیسم شجاعت محور و برانگیزانندە به خود بگیرد موفق تر شدە و در ارزیابی زنان کورد هم واقع بینانه تر عمل خواهد کرد.
3. خانم فهیمه تفسیری در «مقالەی زنان کورد و جداسری از ایران» (9) کە حدودا دوسال پیش در ۱٤ دیماه ۱۳۹۱ نگاشتە است، می گوید: «شاید بهتر باشد ایده جدا شدن مردمان کردستان را که امروز بحث محافل روشنفکری است، با مساله اصلی آن پیوند زد تا بتوان فارغ از احساسات عوام پسندانه و پوپولیستی، در مورد آن به بحث پرداخت. بویژه زنان کرد، اگر با چنین تصور ایده آل گرایانه ای مثل ایده خلاصی از تبعیض و ستم، از طریق جداسری از ایران بیاندیشند، بعدها خیلی احتمال دارد که دچار سرخوردگی های بسیار شدید خواهند شد، چون تجربه بسیاری از کشورها نشان داده است که دیدگاه هایی که با تعصب بر هویت های قومی افراط گرایانه، پای می فشارند می تواند همانند هویت های ملی افراط گرا، به راحتی بر بدن زنان حکمفرمایی کنند و سنت های تبعیض آمیز علیه زنان را بدتر از قبل چنان بازتولید کنند که زنان را از هر چه «هویت قومی» و «هویت ملی» است بیزار کند و به توبه بیاندازد.»
اولا کە برای من مشخص نیست چە حادثە یا اتفاقی در دیماه ۱۳۹۱ خانم تفسیری را نگران احتمال جدایی طلبی زنان کورد از ایران کردە است کە سعی دارند بە ما بفهمانند از چالە بە چاە خواهیم افتاد و توبە کنان حسرت روزهای سخت پیشین را خواهیم خورد. لابد هم روزهایی کە مجازات فعالیت سیاسی کە سهل است، مجازات فعالیت مدنی هم زندان و شکنجه و حبس های سنگین بود!
از آنجا کە در استان ها و مناطق کورد نشین ایران هیچ نمونەی احقاق حقوق کوردها دیدە نشدە و خود آنها اختیار ادارەی مناطق خود را ندارند، لذا نمونەی تائید کنندە یا رد کنندەای برای استدلال خانم تفسیری وجود ندارد. اما بە باور من زنان کوردستان عراق با وجود همەی سختی ها و عدم تحقق برابری جنسیتی، وضعی بدتر از دوران صدام ندارند و فکر نمی کنم توبە کنان خواهان بازگشت بە آن دوران باشند. کوردستان عراق با همە مشکلات و کاستی هایش کە خود من از منتقدان آن بودە و هستم، در مقایسە با سایر مناطق عراق و بویژە ایران و کشورهای عربی منطقە، دمکرات تر و برخوردارتر از آزادی است. می توانید سری بە سلیمانیە بزنید و مقایسەای در زمینەی وضعیت زنان و وضعیت انتشار مطبوعات داشتە باشید.
حال اگر هم و غم مشترک ما زنان ایران احقاق برابری جنسیتی است کە به رغم سال ها تلاش هنوز محقق نشدە و فعلا هم هیچ آیندە امیدوار کنندەای در پیش رو ندارد، چە ضرورتی است کە با عینکی مردسالارانە و قیم مابانە بە یک مبحث سیاسی فرعی و حساسیت زا کە نە زمان و مکان آن فراهم است و به قول معروف نە بە دار است و نە بە بار است وارد شویم و همەی رشتەهای همدلی و همکاری زنان کورد و فارس را حول محور خواستەهای مشترک و کف مطالبات پنبە کنیم؟ همچنان کە قبلا هم در این مقالە اشارە کردم برخی فمینیست های ایران هم با وجود تبری جویی از سیاست، عملا درگیر سیاست هستند. گاه نوشتەها و موضع گیری هایشان تناقضی از نگاه متملکانەی مردسالارانەی ایرانی بە سیاست را بویژە در مورد کوردها، در کنار ایدەهای فمنیستی دارد. هنوز هم دیدە می شود کە زنان فمنیستی کە خود از حس تملک و برتری جویی های مردسالارانە ناراضیند، بە زنان کورد کە می رسند همان دیدگاه ها را در قالب نصایح مثلا دلسوزانە القا می کنند. آیا به راستی همەی دغدغەهای فمینیستی و برابری طلبانەی این دوستان معطل نگرانی از جدایی احتمالی کوردها از عراق و تاثیر آن بر کوردهای ساکن ایران در آیندەای مبهم است؟ آیا درست است به سان یک مرد سیاسی پان وطنی کە تمام فکر و ذکرش مالکیت بر خاکی است کە گاها سال ها است از آن دور شدە، نگران توهم تجزیە بود و همە چیز را بە نحوی بە این نگرانی احتمالی پیوند زد؟ آیا چنین برخوردهایی سطل آب یخی بر سال ها تلاش فمنیست های کورد و فارس در ایجاد درک متقابل و همدلی برای احقاق حقوق زنان نمی ریزد؟
البتە خانم تفسیری در مقالەی جدیدش تحت عنوان «تقدیس زنان مسلح کوبانی: خدمت بە گفتمان جنگ»(10) کلا آب پاکی را بر دست زنان کورد میریزد. ابتدائا کە بدون شناخت از تاریخ مبارزات کوردها و زمان مسلح شدن زنان کورد، همەی زنان خاورمیانە را یک کاسە کردە و می نویسد: «امروز در دهه دوم قرن بیست و یکم، با توجه به تغییرات ساختاری که در جوامع ایجاد شده و به واسطه این تحولات، نقش و جایگاه زنان در جامعه به طرز آشکاری تغییر کرده، و طبعاَ سبب شده که زنان نیز پا به پای مردان در همه حوزه ها و میدان ها، به عنوان کنشگران فعال ـ و نه منفعل ـ وارد شده و مداخله کنند.» ایشان باید توجه کنند کە زنان کورد از دهەی دوم قرن بیست و یکم مسلح نشدەاند بلکە بیش از شصت سال از تسلیح زنان کورد می گذرد!
در بخش دیگری نوشتە شدە «که به هر میزان که زنان قدرت بیشتری در جامعه به دست می آورند، به همان اندازه هم می توانند مانند مردان، این قدرت را در حوزه های غیرانسانی و خشونت گستر، به کار ببرند و این روند، خارج از اراده ماست. بنابراین هر قدر زنان در جامعه به برابری دست می یابند، به همان نسبت هم در همه حوزه ها (چه خوب و چه بد) به عنوان «سوژه» از خود فاعلیت نشان می دهند و مداخله می کنند.» بنظر میرسد ایشان مسلح بودن زنان را بهر دلیل حتی بە دلیل دفاع از خود بد و منفی دانستە و نگران بدتر شدن زنانی است کە به جای قربانی منفعل بودن، جنگندەی فاعل بودن و مقاومت در برابر داعش را انتخاب کردەاند. این سخن همان احساس ناخوشایندی را تداعی میکند کە مذهبیون افراطی در مخالفت با آزادی زنان القا می کنند. آنها مایل نیستند زن از خانە خارج شود، پوشش اختیاری و حق طلاق داشتە باشد چراکە این امکان وجود دارد کە زن بە فساد کشیدە شود و مطیع بی چون و چرای همسرش نباشد!
خانم تفسیری اضافە می کند کە «نگرانی ما آنجاست که چنین بازنمایی ها و قهرمان پروری های نمادین آیا در مجموع به نفع زنان و کاهش خشونت در منطقه خواهد بود یا نه؟» از آنجا کە هدف وی نشانە رفتن مبارزات کوردها و البتە خلاصە کردن آن فقط در شکل مقاومت مسلحانە است خود پاسخ را ارائە می دهد. پاسخی از زبان همەی فمینیست ها! «حال اگر با دقت و انصاف و آینده نگری به بازنمایی رسانه ای که از زنان کوبانی اسلحه به دست، بنگریم، آن گاه می توانیم دغدغه فمینیست ها از طرح موضوع «افزایش خشونت در برابر زنان» در این نوع خاص از بازنمایی ها را درک کنیم. «تقدیس» مبارزه مسلحانه زنان و از آن دستمایه ای برای «مشروعیت بخشیدن به مقاومت مسلحانه»، طبعاَ متفاوت از قضیه «دفاع از خود» است.» این جملە به سادگی ربط بنیاد فکری سیاسی این نوشتە را با مقالەی قبلی اش "زنان کورد و جدا سری از ایران" مشخص می سازد. این رشتەی فکری با پاراگراف دیگری عیان تر بیان می شود: «بازآفرینی نظام نمادین تقدّس از تصویر زن اسلحه به دست، به نوعی از سوی آنان برای مشروعیت بخشیدن به خواسته ی «استقلال»، مورد استفاده قرار گرفته است. اما پرسش آن است که آیا بهره بردن از چنین تصویری از زنان، در نهایت به نفع خود زنان در خاورمیانه هم خواهد بود؟» در واقع آش همان آش و کاسە همان کاسە است! دغدغەی سیاسی «توهّم تجزیە»ای ایشان فمینیستی نیست ولی تلاش می کند کە با رنگ و لعاب فمینیستی بە خورد خوانندە بدهد.
مقالەی وی در جایی کە بە مقایسەی دفاع مسلحانە زنان کوبانی با پدیدەی قتل همسر می رسد کاملا بە بی راهە رفتە و ناکامانە سعی در تحقیر شجاعت کم نظیر زنان کورد کوبانی می نماید. او می نویسد«این «راه ناگزیر» (همسرکشی/ خودسوزی / اسلحه به دست گرفتن برای دفاع از خود در برابر متجاوز و...) را نباید به هیچ شکلی تقدیس کرد.» همچنان کە در بالا تأکید کردەام با تقدس و تقدس گرایی مشکل دارم و معتقدم تقدیس کردن راه نقد را می بندد. آنچە کە خانم تفسیری به هیچ عنوان حاضر بە دیدن و پذیرشش نیست، مقاومت جسورانەی زنان کورد و «دفاع از خود» است چراکە از موضع یک فمینیست شجاعت محور و برانگیزانندە ارزیابی نمی کند. او با دوگانەی فمنیسم/ اسلحە دچار مشکل شدە و در واقع پندارەی اصلی اش نە تنها بر فمنیسم-/صلح است کە در ورای آن بر نگاه سیاسی بدبینانەی «توهّم تجزیە» استوار است. بە نظر من فمینیسم نباید تنها بر مبنای صلح و آرامش پایەگذاری شدە و در تقابل و عدم درک مردمانی کە برخی از زنانشان به هردلیل دست بە اسلحە می برند قرار گرفتە و حالتی گریزان و تبرئە جو به خود بگیرد. فمینیسم باید در پی یافتن جوابی قانع کنندە برای چرایی و چگونگی تسلیح زنان باشد و ارزیابی واقع گرایانەای از فمینیسم در شرایط جنگی، یا فمینیسم در میان ملل بدون دولت، و یا فمینیسم زنان اقلیت های ملی و مذهبی و غیرەی خواهان احقاق حقوق از اکثریت ارائە دهد در غیر این صورت خود را فریب دادە و مسئلە را با پاک کردن صورت مسئلە حل کردە است!
از آن جا کە فمینیسم ایشان واجد نگاه برتر بینانەی اکثریتی بودە و قادر بە درک اقلیت ها نیست، وی را دچار قیاس مع الفارق زن نظامی آمریکایی با گریلای مسلح کوبانی کردە و می نویسد «چنین حضوری از زنان در ارتش ها به گونه ای «بازنمایی» شود که از این حضور، امری «مقدس» و نمادین ساخته شود، خود به خود، نظامی گری و خشونت را دامن می زند و در نهایت به ضرر خود زنان است.» آیا براستی انگیزەها و شرایط زنان نظامی کشور قدرتمند آمریکا با یک حکومت دمکراتیک و ثبات با دختر داوطلب گریلا در کوبانی کوردستان سوریە زیر حملەی داعش هیچ شباهتی دارد؟ دختری کە بە یمن دیکتاتوری بشار اسد حتی شناسنامە هم نداشت چون کورد است و عرب نیست! اگر این دختر نماد هم شود این کجا و آن یکی کجا؟ سمبل جان برکفی برای رهایی مردمی بی حقوق و تحت حملە و خشونت کجا و خانم نظامی زندان گوانتانامو کجا؟!
در پایان به نظرم خانم رؤیا صحرایی در مقالەی «دفاع زنان در برابر داعش و فمینیست نبودن موقتی» (11) پاراگراف زیبایی دارد کە به خوبی جوابگوی نوشتەی خانم تفسیری و سایر دوستان است: «در راه مبارزه با خشونت به طور عام و خشونت علیه زنان به طور خاص و تلاش برای گسترش صلح نباید از محکومیت زنانی که در یک جنگ خونین برای «دفاع» (چه دفاع از جان شان، چه دفاع از سرزمین شان) اسلحه به دست گرفته اند شروع کنیم. چرا که قصه زنانی که برقرارکنندگان صلح یا حتی همراهان جنگ هستند می تواند به طرز شگفت آوری متفاوت باشد، با این حال اما برای این موضوع، ما باید بتوانیم آنچه را که غیر قابل تصور می نماید با شهامت، به تصور درآوریم.»
فهرست منابع
1 – مارگارت جورج
http://kurdistan.photoshelter.com/image/I0000vhfk4kQLAOU
http://en.wikipedia.org/wiki/Margaret_George_Shello
2 – لیلا قاسم
http://en.wikipedia.org/wiki/Leyla_Qasim
3 – خواهران کعبی
http://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-3753/shahla-kabi
4 – شیرین علم هولی
شیرین_علم%E2%80%8C/http://fa.wikipedia.org/wiki/
5 – وبلاگ کوبستان فتوحی
http://kwestanftoohi.blogspot.com
6- ائتلاف زنان منطقه، راهی برای مقابله با گفتمان خشونت سپاه داعش/ منصورە شجاعی
http://www.feministschool.com/spip.php?article7547
7- سە تصویر از زنان در قاب حضور داعش/ منصورە شجاعی
http://www.feministschool.com/spip.php?article7552
8– نظامی کردن زنان، مبارزە علیه خشونت داعش یا تشدید آن؟ / آزادە دواچی
http://feministschool.com/spip.php?article7560
9– زنان کرد و جداسری/ فهیمە تفسیری
http://www.feministschool.com/spip.php?article7141
10- تقدیس زنان مسلح کوبانی: خدمت به گفتمان جنگ! / فهیمه تفسیری
http://www.feministschool.com/spip.php?article7577
11 – نقشهای جنسیتی در جنگ و خشونت/ رویا صحرایی
http://www.feministschool.com/spip.php?article7565

فمنیسم کوردی و راز آن اسلحەی مقدس! (۱)

مدرسه فمینیستی: بعد از سخنرانی در پانزدهمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان با موضوع «زن کورد و مدرنیتە» در حالی کە در پرسش و پاسخ ها بە مشکلات زنان کورد اشارە شدە بود، دختر خانمی تهرانی کە از مدعوین پانل جوانان از داخل ایران بود پشت میکروفن رفت و گفت کە او از تهران آمدە و آن چە را کە از کوردستان می گویم از نظر او نامأنوس است و با فضای ایران انطباق ندارد. من هم اتفاقاَ در آن زمان در ایران و در کوردستان زندگی می کردم و از همانجا بە کنفرانس دعوت شدە بودم. در حالی کە دختر زیبا با موهای مش کردە و آرایشی ملایم از آزادی خود در تهران و حق داشتن دوست پسر و امکان تردد با او می گفت، نالەهای پروانە دختر جوان کوردی کە هفته پیش خودسوزی کردە بود و او را در بیمارستان «توحید» سنندج قبل از مرگش دیدە بودم در گوشم طنین می انداخت. پروانە به علت کتک های فراوان برادرش بە جرم این کە با نگاه اش از پنجرە با پسر جوان خردە نان فروشی دلداری کرده است، ناچار بە خودسوزی شدە بود. پروانە سادەی سادە بود. او فقط برای رد و بدل کردن نگاهی، بی رحمانە کتک می خورد چە برسد بە رؤیای مش موهایش، روژلبی بر لبانش یا دستی در دستان پسر فقیر عاشق گذاشتن. چقدر کوردستان و تهران متفاوت بود کە درک شرایط یک دختر کورد را برای یک دختر تهرانی غیر ممکن می نمود. ایران البتە سرزمین پُر تناقضی است کە نمی توان تمام آن را با دیدن بخشی از آن قضاوت کرد، کاری کە هم اکنون بسیاری از فوتوژورنالیست های غربی با عطش و اشتباه فراوان انجام می دهند.
مایلم از دریچەی این مقدمە وارد بحث دربارەی مقالاتی شوم کە اخیراَ در سایت «مدرسەی فمینیستی» در نکوهش و رد اسلحە در دست زنان کوردی کە در «شنگال» و «کوبانی» در حال دفاع از خود و جنگ با داعش هستند، نگاشتە می شود. دوستان نگارندە با دوگانەی «فمینیسم- اسلحە» دچار مشکل شدە و در واقع پندارەی اصلی آنان بر «فمینیسم- صلح» است. اما آیا به راستی فمینیسم فقط باید کاملا بر مبنای صلح و آرامش پایەگذاری شود و از این منظر، در تقابل و انکار منافع و نیاز مردمانی قرار گیرد کە برخی از زنان شان به هر دلیل دست بە اسلحە می برند؟ آیا فمینیسم نباید در پی یافتن جوابی قانع کنندە برای چرایی و چگونگی تسلیح زنان باشد و ارزیابی واقع گرایانەای از فمینیسم در «شرایط جنگی»، یا فمینیسم در میان «ملل بدون دولت»، و یا فمینیسم «زنان اقلیت های ملی و مذهبی» که خواهان احقاق حقوق از اکثریت هستند، ارائە دهد؟ به هرحال نباید تأثیر مسائل اتنیکی را بر فمینیسم نادیدە گرفت و با زدودن خیالی همەی مرزهای قراردادی و تفاوت های میان ملت های مختلف، زنان را خواهران جهانی همسانی دانست کە: مشکلات مشابهی دارند؛ یکسان کتک می خورند؛ یکسان کشتە می شوند؛ و یکسان تحت خشونت قرار می گیرند. واقعیت این است کە زنان ملت ها و اتنیک های مختلف علاوە بر تفاوت های فرهنگی دارای تفاوت هایی ناشی از نایکسانی توزیع قدرت سیاسی و بە تبع آن نابرابری ها و مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند کە بە نوبەی خود در تشدید خشونت مردان علیه زنان و حتی زنان علیه زنان، اثری غیر قابل انکار دارد.
زنان کورد: فعالیت مدنی، فعالیت سیاسی و فعالیت مسلحانە
بنابر روایات و مستندات، بانوی کورد آسوری به نام «مارگارت جورج» اولین زن کوردی بودە کە بە کسوت پیشمرگە در آمدە است (۱). گویا رشادت وی در میدان جنگ چنان بودە کە تصویر او به عنوان یک تصویرِ الهام بخش و تشویق کنندە در میان مردم کورد، توزیع و دست به دست می شدە است. او کە متولد سال ۱۹٤۱ بود در دهەی شصت میلادی بە صفوف پیشمرگان «ملا مصطفی بارزانی» پیوستە بود. مارگارت در سال ۱۹٦۹ بە طرز مشکوکی بە قتل رسید. عدەای قتل او را بە رهبران کورد منتسب کردە و برخی معتقدند کە قاتل او عاشق سمجی بودە کە پاسخ رد شنیدە بود (مصداق بارز خشونت علیه زنان، حتی یک زن شجاع). با توجه بە رویدادهای تاریخی آن برهەی زمانی کە مارگارت پیشمرگە بودە است به خوبی می توان دریافت کە در آن زمان مبارزەی مسلحانە نە تنها نکوهیدە نبود کە مبارزان مسلح مورد ستایش هم قرار می گرفتند.
دومین زن مشهور کورد «لیلا قاسم» متولد ۱۹۵۲ است کە در میان کوردها شهرت بسزایی دارد و به عنوان اولین زن اعدامی کورد شناختە می شود. او در عراق یک فعال سیاسی بود نە یک پیشمرگەی مسلح(۲) با این حال او را اعدام کردند. اعدام زنان کورد، منحصر به عراق نیست و در کشورهای دیگر منطقه نیز اتفاق افتاده است از جمله در ایران که با خواهران پرستار کعبی در سقز آغاز و بە شیرین علم هولی در اردیبهشت ۱۳۸۹ ختم شدە است (۳ و ٤). زنان کورد در ایران در زمان ایجاد جمهوری کوردستان توسط قاضی محمد در مهاباد بسیار فعال بودند. فعالیت های آنها مدنی بود نە مسلحانە. زنان کورد بە تأسیس «اتحادیە زنان حزب دمکرات کوردستان» مبادرت ورزیدند و سپس با تأسیس مدارس، بە تلاش برای آموزش و پرورش زنان پرداختند. آنان همچنین در چاپ نشریات نیز فعال بودند.
<img>
حضور زنان کورد در کسوت پیشمرگە در ایام انقلاب ایران و بە تشویق احزاب سیاسی کورد، در جریان رقابت احزاب چپ و ناسیونالیست (کوملە و دمکرات) برای جذب اعضای زن، گسترش چشمگیری یافت. زنان و دختران جذب شدە بسیار جوان بودند و کاملا تحت تأثیر فضای انقلابی آن زمان قرار داشتند. برای دختران سالهای ۱۳۵۷ به دست گرفتن سلاح، پوشیدن لباس مردانە کوردی و در آمدن بە هیئت یک پیشمرگ، در واقع نوعی مبارزە با سنت رایج و نوعی احساس قدرت، محسوب می شد. البتە فضای آن زمان برای این دختران، فضایی دوگانە بود. فضایی سرشار از تحسین و تشویق از یک سو، و از سوی دیگر، فضایی مملو از شایعات ناپسند و مخالفت سنتی با حضور زنان در عرصه عمومی! شاید اگر احزاب کوردی امکان ادامەی فعالیت سیاسی قانونی در داخل را می یافتند، حضور زنان و فعالیت آنان بە مرور زمان و با کسب تجربە، رنگ و بوی فمینیستی به خود می گرفت اما با وقوع جنگ و لزوم جنگیدن زنان همپای مردان، فمینیسم بە معنای امروزی، مجالی برای عرض اندام نیافت. زنان بازداشت و شکنجە و اعدام شدند یا ناچار شدند کە مردانە بجنگند و حتی سعی کنند بیشتر «مرد» بنمایند تا زن. بارها از زبان زنان پیشمرگ آن زمان کە اکنون گرایشات فمینیستی یافتەاند شنیدە شدە کە اقرار می کنند آنها بیشتر از آنچە «زن» باشند تلاش می کردند «همچون یک مرد» شجاع و جنگجو جلوه کنند. با خروج اجباری احزاب کورد از کوردستان و پناه بردن بە کوهستان های واقع در کردستان عراق، روند جنگ میان کوردها و حکومت مرکزی حالتی فرسایشی گرفت و این فرسایش منجر بە مهاجرت جمع کثیری از دختران پیشمرگ بە کشورهای غربی شد. چە آنها کە رفتند ولی هنوز ارتباط سازمانی خود را حفظ کردە بودند و چە آنها کە بعدها در اردوگاه های عراق باقی ماندند، هیچ کدام بە معنای واقعی تا مدتهای مدیدی فمینیست نبودند و طبعاَ دارای خودآگاهی فمینیستی هم نبودند. با وجود فداکاری ها و تلاش ها و «جوانمردی هایشان» نیز جایگاهی درخور در احزاب سیاسی و بویژە در سطح رهبری نداشتند. معدود زنانی هم کە در سطح کمیتە مرکزی یا دفتر سیاسی احزاب چپ بودند دارای نسبت های همسری با اعضای مرد کادر رهبری این احزاب بودند به طوری کە گاه بە کنایە، «حق رأی دوم مردان شان» خواندە می شدند.
در اواخر دهە هفتاد و اوایل دهەی هشتاد شمسی با ظهور جنبش فمینیستی زنان ایران و نیز طلیعەی جنبش فمینیستی زنان کورد در داخل کشور، موضوع فمینیسم و نیز فمینیسم کوردی رفتە، رفتە وارد مقولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کورد شد. ابتدا برخورد زنان احزاب، بویژە احزاب چپ نسبت بە فعالیت زنان فمینیست در داخل بسیار بدبینانە و حتی با اتهام و برچسب همراه بود. اما با افزایش امکان تبادل نظر (بە یمن گسترش تدریجی اینترنت) فضای بدبینی و اتهام، اندک، اندک ملایم شد، اگرچە در مواردی هنوز کاملا برطرف نشدە است. ابتدا تحرکات و نداهای فمینیستی داخل با مارک ضدیت با آرمان های چپ و سوسیالیزم، تلاش برای تفرقه و جدایی میان صفوف طبقەی کارگر، تلاش برای انشقاق زنان از جنبش ناسیونالیستی کورد و غیرە برچسب زدە می شد. فمینیست های نوظهور کورد روزهای تلخ و سختی را پشت سر نهادند تا اثبات کنند کە جنبش احقاق حقوق زنان کورد در ضدیت با جنبش ملی کورد نیست بلکە احقاق حقوق جنسیتی همگام و موازی با تلاش برای احقاق حقوق کوردهاست. اگرچە فمینیست های کورد عامل تأسیس اتحادیەهای زنان در احزاب کوردی نیستند اما بدون شک در تشویق آنان بە گرایش بە فمینیسم و بازنگری در وضعیت خود به عنوان یک زن در عرصەی سیاسی نقش مهمی ایفا کردەاند. رفتە، رفتە کار برخی از شاخەهای احزاب چپ کورد بدانجا کشید کە با دیدن تحرکات فمینیستی زنان و وجود لرزان اما مستمر یک جنبش زنانەی فمینیستی یا نسبتاَ فمینیستی در داخل ایران، در صدد مصادرە بە مطلوب آن برآمدند کە خود داستان جداگانەای دارد. همان جنبش یا نیمچە جنبش نوظهور فمینیستی داخل نیز از سرکوب بە سلامت نرست و بازداشت و خروج از کشور برخی فعالان آن، وقفە و ضربەای بر پیکر جنبش نواخت. خوشبختانە هستەهایی از زنان فعال هنوز هم در حال فعالیت های مدنی در برخی شهرستان های کوردستان هستند. افزایش آگاهی فمینیستی در میان برخی زنان پیشمرگ ساکن در اردوگاه های حزبی و نیز برخی زنان پیشمرگ سابق کە اکنون در اروپا زندگی می کنند منجر بە چاپ نشریاتی با رنگ و بوی بیشتر زنانە، حاوی مقالاتی بە قلم زنان و تشکیل کنفرانس هایی با موضوعات مرتبط با زنان در خارج از کشور شدە است. البتە باید اذعان کرد کە این کنفرانس های خارج کشوری تاکنون تأثیر عملی در بهبود وضعیت زنان داخل نداشتە است.
زنان پیشمرگە/ زنان گریلا
با ظهور حزب کارگران کوردستان «پ. کا. کا» در ترکیە و تبدیل شدن آن بە یک نیروی جدی در معادلات سیاسی کوردی نە تنها در ترکیە بلکە در سوریە، ایران و عراق، و تأسیس احزاب اقماری «پ کا کا» برای سایر بخش های کوردستان، مفاهیم دیگری وارد ادبیات سیاسی-حماسی کورد شد. امروزە مفاهیمی چون باکوور/شمال، باشوور/جنوب، رۆژهەڵات/شرق و رۆئاوا/غرب کوردستان کە برای بخش هایی از کوردستان کە بە ترتیب در ترکیە، عراق، ایران و سوریە قرار دارند تقریبا در میان همەی کوردها، رسمی و فراگیر شدە است. این روزها واژەی کوردی «رۆژئاوا» گاه از رسانەهای غربی هم در اطلاق بە کوردستان واقع در سوریە، شنیدە می شود. واژەی «گریلا» کە به جای پیشمرگە مورد استفادە قرار می گیرد نیز از جملەی واژەهای وارداتی «پ. کا. کا» است. در واقع «پ. کا. کا» نیروهای مسلح خود را «گریلا» خواندە و آنها را تحت آموزش های نظری بر مبنای کتاب های «عبداللە اوجالان» و آموزش های نظامی سخت و حرفەای قرار می دهد، به طوری کە یک دختر گریلا بە آسانی و بدون هیچ تفاوتی با مردان از لحاظ قوای جسمانی، جسورانە با نیروهای نظامی کشورها و حتی با نیروهای خشن داعش می جنگد. در این میان، «پ. کا. کا» از همەی بخش های کوردستان جذب نیرو کردە و نیروهای نظامی اش را صرف نظر از کشور زادگاه، بە هر کشوری کە کوردها در آن در حال جنگند می فرستد. نیروهای مسلح «پ کاکا» حق عشق و ازدواج ندارند، آنها وجود خود را کاملا صرف مبارزە کردە و تمامی نیازهای انسانی، عاطفی و همه ی علایق خود را، با عشق بە رهبر (عبدالله اوجالان) و ایدئولوژی و اهداف مبارزاتی شان پُر می کنند. البته ممنوعیت عشق و ازدواج در میان آنان بارها مورد نقد قرار گرفتە است اما توجیه آنان این است کە یک جنگجو برای خدمت بە آرمان خود بە کوهستان می آید. جنگجویی کە خود را وقف آرمانش کردە نباید بە نیازهای عاطفی، سکس و مسائل جانبی، حتی به خانوادە و فرزند بیاندیشد و این عین آزادی است! البتە نباید از نظر دور داشت کە هواداران راویتگر این توجیه، لزوماَ خودشان در چنان شرایط دشواری زندگی نمی کنند!
لازم بە اشارە است کە نیروی کورد مسلح کوردستان سوریە را هم عمدتاَ احزاب وابستە یا طرفدار «پ. کا.کا» ادارە می کنند، به همین سبب، زنان جنگندەی کورد سوریەای در ویدیوها در واقع «گریلا» هستند نە پیشمرگە. همچنین زنان بسیاری در کوردستان ترکیە و کوردستان سوریە بە مقامات حزبی و یا شهرداری و یا نمایندگی پارلمان رسیدەاند کە اگرچە از هواداران و وفاداران «پ. کا. کا» هستند اما لزوماَ گریلا نیستند و حزب «پ. کا. کا» فرصت ارتقای آنان را فراهم آوردە است.
و اما واژەی «پیشمرگە» هنوز در میان دیگر احزاب مسلح کورد به کار می رود. در روزهای اخیر هم کە شاهد جنگ کوردها و داعش هستیم واژەی پیشمرگە ورد زبان رسانەهای دنیا شدە و واژەای شناختەشدە و جهانی برای یک جنگاور کورد است. پیشمرگەها بر خلاف گریلاها، از حق عشق و ازدواج و خانوادەداری و فرزندداری بهرەمندند. در واقع در اردوگاه های امروزەی احزاب مسلح کورد نسل جوانی از فرزندان پیشمرگان دهەهای پنجاه شمسی وجود دارد کە همراه والدین خود مشغول بە کار حزبی- سیاسی بودە و بە احزاب وفادار ماندەاند. در کنار آنان البتە نسل جوانی از پیشمرگەهای جدید نیز وجود دارند اما قدرت و مقامات حزبی هنوز عمدتاَ در انحصار پیرمردان ریش سفید کردە در احزاب است کە به هیچ عنوان تمایلی بە کنارەگیری و جاباز کردن برای نسل جوان (به خصوص برای زنان) ندارند. گفتە می شود بعد از توافق غیر رسمی کە میان احزاب کورد عراق و ایران صورت گرفتە است، احزاب کورد ایران عملا حق فعالیت مسلحانە ندارند. وضعیت آنان بە نحوی است کە نە امکان فعالیت چندانی در اردوگاه و نە جایی برای فعالیت سیاسی در وطن دارند. این مسئلە سبب نارضایتی هایی در میان قشر جوان شدە است کە هدف شان از پیوستن بە احزاب، یک فعالیت عملی و مفید بودە است نە انفعال و انتظار.
پیشمرگەهای احزاب کوردستان عراق نیز بعد از تشکیل حکومت فدرال حریم کوردستان، در آرامش و فضای غیر جنگی قرار گرفتە و تا قبل از جنگ اخیر داعش عمدتاَ بە عنوان نیروهای نظامی حزبی- حکومتی مورد استفادە قرار می گرفتند. در واقع آنها قبل از جنگ داعش عملا از کسوت نیروی آزادیبخش خارج شدە بودند. در میان این نیروهای پیشمرگ، زنان پیشمرگ نیز وجود دارند اما در عمل برای جنگ مورد استفادە قرار نمی گیرند. آنهایی کە اکنون با داعش در حال جنگند مردان پیشمرگ، و زنان و مردان «گریلا» هستند. در مورد حضور زنان پیشمرگ تاکنون بە فیلم ها و ویدیوهای تبلیغاتی اکتفا شدە اما تا اما تا لحظەی نگارش این مقالە (چهارده شهریور ماه ۱۳۹۳) خبری از حضور زنان پیشمرگ در جنگ با داعش منتشر نشدە است.
تقدیس مبارزەی مسلحانە در میان کوردها
سابقەی تأسیس برخی از احزاب کوردی همچون حزب دمکرات کوردستان بە بیش از شصت سال پیش باز می گردد، یعنی بە زمانی کە جهان درگیر انقلاب ها و مبارزات مسلحانە بود و آراء کسانی چون رژی دبره ها، چگواراها و... مورد تحسین و تمجید قرار می گرفت. جبر شرایط آن زمان و نیز انعطاف ناپذیری حکومت ها در مقابل احقاق حقوق کوردها بە نبرد مسلحانە مشروعیت بیشتری می بخشید. از آنجا کە برخورد حکومت ها هموارە توأم با سرکوب، اعدام، زندان و شکنجە بود، رفتە رفتە اسلحە در دست یک کورد بە نماد مقدسی از آزادگی، رهایی، دفاع و حمایت مبدل شد. پیشمرگ نمادی مقدس از یک انسان از جان گذشتە شد کە آسایش خود را فدای تلاشی مخاطره آمیز برای رسیدن مردمش بە حقوق سیاسی و مدنی شان کردە بود. پیشمرگە نماد قهرمانی حامی مردم مظلوم در برابر حکومت ظالم بود. او حتی اگر در شهرها حضور نداشت اما تنها افروختن آتشی بر کوه مشرف بە شهر، یا خبر حملەاش بە نیروهای حکومتی کافی بود کە برقی در چشمان مردم بدرخشاند و حس مطلوبی از داشتن یک حامی در مقابل نیروهای خشن، عدالت ستیز و زورگوی حکومتی بە آنان ببخشد. اسلحە و پیشمرگ تا بدانجا تقدس یافتند کە امروزە حتی نقد اشتباهات سیاسی احزاب و ندانم کاریهای رهبران آنان را با مشکل مواجە می سازد.
اگرچە امروز با توجە بە شرایط انفعالی احزاب کورد در اردوگاه های کوردستان عراق، عملا واژەی پیشمرگە بە معنای دیروزی خود وجود ندارد و سران سیاسی برخی احزاب در مصاحبەها و گفتگوها علناَ پیشمرگان را بادیگاردهای شخصی خود و اعضای رهبری حزب شان، می خوانند اما تقدس پیشمرگە همچنان در اذهان، باقی مانده است. این تقدس تا بدانجا کارگر است کە حتی برخی ها با هر سابقەای بە محض گرویدن بە صف احزاب و در دست گرفتن یک اسلحە، در واقع خود را مبرا از اشتباهات گذشتە و مصون از هرگونه انتقاد می دانند.
امروزە با گسترش شبکەهای اجتماعی اینترنتی، تلویزیون های حزبی و گروهی و وسایل ارتباطی از جملە موبایل های دوربین دار با پدیدە و رخسار جدیدی از پیشمرگە مواجهیم کە صد و هشتاد درجە با تصور قبلی از پیشمرگ متفاوت است. امروز به جای پیشمرگان از جان گذشتە تصاویری دیدە می شود از مردان اصلاح کردە و تمیز و مرتب با سلاحی بر دوش و زنان آرایش کردە با ابروهای شمشیری غیر طبیعی، سایەهای رنگی پشت چشم، ریمل، روژ لب و شینیون های مرتب کە به جای لباس مهمانی، رخت مردانەی پیشمرگ را بە تن دارند و با سلاح های مقدس در حال تمرین نظامی عکس می گیرند! صد البتە این ها هیچ کدام در میدان واقعی جنگ نیستند و این عکس ها تبلیغاتی است. تبلیغاتی با استفادە از رخسار زیبای دختران جوان آرایش کردە کە تناقض و استفادەی ابزاری از آن با انتقاد معدودی فمینیست ها و غیر فمینیست های کورد مواجە شدە است. درست است کە باید این را هم در نظر داشت کە این عکس های تبلیغاتی از "زندگی" هر چند راکد و گاه بسیار کسل کنندە در کمپ ها، گرفتە می شود نە از "جنگ"، اما استفادەی ابزاری از جوانان و زنان برای تبلیغ آرمان هایی کە اکنون در عمل اجرا نمی شوند نوعی خدشە دار کردن محتوای آن آرمان ها است. بدون شک چنین استفادەی ابزاری، لطمەهای شدیدی بر جایگاه و مفهوم پیشمرگە وارد می سازد کە به هیچ عنوان با جنبەی دلسوزی و اصلاحی نقد منتقدان قابل مقایسە نیست اما متأسفانە پنهان شوندگان پشت ماسک های تبلیغاتی، نقد بر نمی تابند!
از طرفی باید اذعان داشت کە در شرایط کنونی خاورمیانە این عکس های تبلیغاتی از زنان پیشمرگەی زیبا و آرایش کردە در تضاد چشم نواز و دلنشینی با عکس های داعشیان افراطی با پوشش های سیاه کە فقط چشمان آنها پیداست قرار می گیرد. این تضاد تصویری، به نحوی بیانگر مخالفت و رد الگوی زن اسلامی داعش در منطقەای است کە زنان را بە بردگان جنسی مردان جنگجوی اسلامی تقلیل دادە است. اما این کاربرد فقط تصویری و تبلیغاتی است نە عملی.
فمینیسم کوردی
فمینیسم کوردی در ایران مفهومی است که از بطن شرایط و مناسبات نوین اجتماعی فراروییده و البته نیازمند پردازش جدی است. بروز و ظهور «عملی» فمینیسم کوردی نخستین بار توسط فعالان کورد حقوق زنان از درون جامعەی شهری کوردستان در دهەی هشتاد شمسی سر برآورد. به دلیل ممنوعیت تأسیس و فعالیت احزاب سیاسی در کوردستان، جامعەی شهری و روستایی کوردستان اگرچە بە ظاهر غیر سیاسی می نماید اما در عمل جامعەای آکندە از التهاب سیاسی است. مردم کورد از بدیهی ترین حقوق سیاسی و مدنی خود بی بهرەاند و این بی بهرگی هموارە بە نارضایتی ها دامن زدە است. با وجود سرکوب شدید نارضایتی ها و سکوت ظاهری، سیاست در جامعەی کوردستان همچون آتش زیر خاکستر دائما حضوری خاموش نشدنی دارد. در واقع تار سیاست در میان ملت های محروم از حقوق بە پود همەی جنبەهای دیگر زندگی گرهی ناگسستنی خوردە است. دقیقاَ بە همین دلیل فمینیسم کوردی نتوانست و نمی تواند خود را از سیاست مبرا کند یا نسبت بە مشکلات سیاسی کورد بی تفاوت باشد و خود را تنها در تلاش برای برابری جنسیتی فارغ از ملیت و قومیت، خلاصە کند. سیاست حتی عامل تشدید خشونت در منطقە و بویژە تشدید خشونت علیه زنان است. دیدە شدە کە مردانی کە از دست تبعیض های سیاسی و اجتماعی بە ستوه آمدەاند نارضایتی خود را به صورت تشدید خشونت علیە زنان به طور ناخودآگاه تخلیە کردەاند. تبعیض ها و مشکلات سیاسی حتی در تشدید نگرش ناموسی بە زنان و لزوم حفظ این ناموس در مقابل زورگویان پایمال کنندەی حق نیز مؤثر بودە است.
فمینیست های کورد در ابتدا ناچار بودند در دو سوی متضاد به شدت فعالیت کنند تا نگرش ها و درک های نادرست از فمینیسم کوردی را اصلاح نمایند. آنان باید توهم توطئە را زدودە و بە فعالان و احزاب سیاسی شان می فهماندند کە فمینیسم کوردی مفهومی ساختە و پرداختەی حاکمیت برای تفرقە و ضربە زدن بە جنبش کورد نیست بلکە جنبش زنان کورد برای احقاق برابری جنسیتی، همراه و موازی جنبش ملی کورد است و هیچ کدام بر دیگری اولویت نداشتە و نمی توان یکی را معطل بە ثمر رسیدن دیگری کرد. در واقع فمینیست های کورد سرانجام موفق شدند کە این ایدە را جا انداختە و همەگیر کنند کە چنانچە هرکدام از کشورهای واجد بخشی از کوردستان، حقوق کامل زن و برابری جنسیتی زن و مرد را بە مرحلەی اجرا بگذارند اما اگر مردم کورد همچنان تحت ستم بودە و از حقوق سیاسی و مدنی خود بی بهرە باشند، زن کورد آزاد نشدە است. از سوی دیگر چنانچە مردم کوردستان بە حقوق خود در هر شکلی دست یابند اما برابری جنسیتی محقق نشود، قوانین ضد زن همچنان پابرجا باشد، و زنان همچنان تحت تبعیض و خشونت قرار داشتە باشند، زن کورد آزاد نیست.
از دیگرسو فمینیست های کورد باید با فمینیست های عمدتاَ مرکز نشین ـ و گاه دارای سؤتفاهم های پیشداورانە نسبت بە کوردستان ـ وارد بحث می شدند کە ستم جنسیتی جدای از ستم ملیتی نیست و زنان کورد تحت ستم مضاعف قرار دارند. این امر خوشبختانە تا حد زیادی پذیرفتە و در نوشتەهای برخی فعالان جنبش زنان ایران هم بە آن اذعان شد.
از آنجا کە فمینیست های ایران هم با وجود اعلام غیرسیاسی بودن فعالیت های شان، عملا درگیر سیاست و جنبەهای اثرگذار آن بر جنبش فمینیستی ایران هستند گاه نوشتەها و موضع گیری هایشان، دوگانەای از نگاه متملکانەی مردسالارانەی ایرانی بە سیاست را بویژە در مورد کوردها، در کنار ایدەهای فمینیستی دارد. هنوز هم مشاهده می شود کە زنان فمینیستی کە خود از حس تملک و برتری جویی های مردسالارانە گله مند هستند اما وقتی بە زنان کورد می رسند همان دیدگاه های مردسالارانه را در قالب نصایح مثلا دلسوزانە القا می کنند. این القاء را به خصوص در نوشتەهای خانم فهیمە تفسیری و گاه برخی دیگر از نویسندگان زن می توان به وضوح دید. آیا به راستی همەی دغدغەهای فمینیستی و برابری طلبانەی این دوستان، معطل نگرانی از جدایی احتمالی کوردها از عراق و تأثیر آن بر کوردهای ساکن ایران در آیندەای مبهم است؟ آیا درست است کە در تفسیر فمینیستی، جنگ تحمیل شدەی داعش بە کوردها کە با مکر سیاسی حکومت های همسایە بە کوردستان کشیدە شدە است، همچون یک مرد سیاسی پان وطنی کە تمام فکر و ذکرش مالکیت بر خاکی است کە گاه سالهاست از آن دور شدە، نگران توهّم تجزیە بود و همە چیز را بە نحوی بە این نگرانی احتمالی پیوند زد؟ آیا چنین برخوردهایی سطل آب یخی بر سال ها تلاش فمینیست های کورد و فارس در ایجاد درک متقابل و همدلی برای احقاق حقوق زنان، نمی ریزد؟
و اما فمینیست های مسلح
درست است کە فمینیسم کوردی در سال های اخیر در جامعەی شهری غیر جنگی و غیر اردوگاهی حزبی/سیاسی از داخل کوردستان سر برآورد اما با تلاش بی وقفەی فعالان آن، محدود بە مرزهای داخلی نماند و بە اردوگاه های حزبی هم سرک کشید. درست است کە اکنون همەی زنان مسلح، فمینیست نیستند اما در میان آنان تعدادی فمینیست سابقاَ مسلح یا مسلح ولی اثرگذار وجود دارد کە اتفاقا بعضاَ بسیار شجاعانە بنیادهای مردسالار حزبی شان را بە نقد کشیدەاند. برخی از آنان همچون کوێستان فتوحی، پیشمرگە، عضو کمیتەی مرکزی حزب دمکرات کوردستان، مسئول کمیتەی انتشارات حزب، وبلاگ نویس، فمینیست و منتقد هستند. زنانی کە با قلم کوردی خود حضوری غیر قابل انکار در عرصەی فمینیسم کوردی و سیاست کوردی دارند (۵). فمینیسم کوردی هرگز و به هیچ بهانەای نمی تواند وجود چنین زنانی را انکار کردە و نادیدە انگارد. واقعیت این است کە مبارزە و نمادهای مبارزە چنان در فرهنگ کورد ریشە دواندە است کە حتی نام های کوردی دختران و پسران از آن نشات می گیرد. بە عنوان مثال اسامی کوێستان، خەبات و شۆرش کە بە معنای کوهستان (مامن پیشمرگان)، انقلاب، و شورش هستند، اسامی فراگیری در میان اهالی کوردستان است. حال چگونە امکان دارد کە فمینیسم کوردی در بستر چنان جامعەای شکل گیرد اما با نام دوری از خشونت و سیاست و اسلحە از آنچە کە در جامعەاش ریشە دواندە تبری جوید؟ فمینیسم کوردی می تواند و باید ریشەهای خشونت، موانع ارتقا و تبعیض علیه زنان را در همەی ابعاد آن بە نقد بکشد و در این مسیر جهت شناخت و نقد خشونت های ایدئولوژیک، سیاسی و حزبی بە زنان سیاسی-فمینیست کورد کە خود دستی بر آتش دارند صددرصد نیازمند است. فمینیسم کوردی می تواند و باید قادر باشد چرایی و چگونگی سیاسی شدن و مسلح شدن زنان را دریابد و از توان و تجربەهای آنان برای بهبود و ارتقای جایگاه زنان کورد در سیاست بهرە جوید. حتی فمینیسم کوردی باید در صدد یافتن امکان ها و ظرفیت هایی باشد که به همگان نشان دهد برای سیاسی شدن، راه های بسیاری وجود دارد و حتماَ نباید بە اسلحە و خشونت، پناه برد. در واقع اینجاست کە فمینیسم کوردی باید تلاش کند تا راز آن اسلحەی مقدس را یافتە و در تعریف خشونت، مرز باریک و ظریفی را کە در میان «جنگ افروزی و دفاع از خود» قرار دارد با هوشیاری دریافتە و بازتعریف کند. از سویی فمینیسم کوردی مسئولیت دارد کە زنان را بە این درک و نگرش برساند کە رهایی و ارتقای وضعیت آنان «با تکیە بر توان خود آن ها» ممکن است و نە دنبالە روی محض از مردان سیاسی و سازمان های سیاسی مردسالار مدعی احقاق حقوق زنان کە در عمل از شعارهای زیبای شان فرسنگ ها به دورند.
در این جا لازم است بە نکتەی متمایزی در مورد گریلاهای زن اشارە شود. دختران گریلا را نمی توان فمینیست نامید اما آنان، زنانی توانمند، شجاع و وارستە ولی پیرو بی چون و چرای شخص رهبر (عبدالله اوجالان) و ایدئولوژی او هستند. البتە اگر فمینیست را در معنای کلی بە هر انسانی کە برای احقاق برابری و یکسانی حقوق زن و مرد می جنگد اطلاق کنیم، گریلاها هم فمینیست محسوب می شوند اما به نظر می رسد علاقەای بە خواندە شدن تحت چنین عنوانی ندارند. به هرحال چندی پیش پیامی از آپو (لقب اوجالان) منتشر شد کە پیروانش را بە پرورش و توسعەی مفاهیم «ژنۆلۆژی» بە معنای «زن شناسی» یا احتمالا همان «مطالعات زنان» دعوت کردە بود. در همین رابطە کنفرانسی هم در اروپا برگزار کردند. امید آن می رود کە چنانچە گریلاهای زن با جدیت بە مقولەی مطالعات زنان بپردازند گنجینەی گرانقدری از تجربیات آنان بە کتابخانەی فمینیستی و بویژە فمینیسم کوردی اضافە شود، چراکە بە نظر من مجموعەی تجربیات زنان پیشمرگ و زنان گریلا بە رمزگشایی از راز آن اسلحەی مقدس در میان زنان کورد کمک خواهد کرد و مباحثی همچون فمینیسم و جنگ، فمنیسم و نقش زنان در ایجاد صلح پایدار، فمنیسم ملل بدون دولت و درحال مبارزە برای کسب حقوق را پروردە و پختەتر خواهد کرد.
نقش زنان مسلح کورد در دفاع از مردم شنگال و کوبانی
زنان مسلحی کە در شنگال و کوبانی واقعا می جنگند و ویدیوهای آنها صرفاَ تبلیغاتی نیست، زنان «گریلا» هستند. دختر مسلحی کە با لبخند بە خبرنگار خارجی می گوید کە از داعش نمی ترسد و این داعش است کە باید از او بترسد همان گریلای جسور اما ظاهرا غیر فمینیست است. البتە «فمینیست صلح مبنا» نیز در میانەی میدان جنگ کاری از پیش نخواهد برد و مطمئنا حتی خشونت پرهیزترین زن در آن میدان یا باید از خود و دیگران دفاع کند و بە کمک مردمش بشتابد، یا قربانی جنگ باشد و یا فرار کند.
در شرایطی کە با مکر سیاسی کشورهای همسایە، پیکان جنگ داعش کوردستان را نشانە گرفتە است تا مردم کورد سپر بلا شوند، رسانەهای دنیا با تصویری غیر از تصویر غالب زن خاور میانەای در اذهان غربی ها مواجە شدند. دوربین ها خواستە یا ناخواستە بە شکار تصاویر زنانی پرداختند کە سراپا محجبە و سیاهپوش نیستند، نگاهی مملو از مظلومیت قربانی منفعل جنگ مردسالار را ندارند و ترسان و هراسان تسلیم شرایط موجود نشدەاند. آنها همراه مردان اسلحە به دست گرفتە و با داعش می جنگند و از مردم شان محافظت می کنند. قیافەهای شان گرد و خاکی و آفتاب سوختە است. موهای شان در همریختە است. تشنە و خشک لب اند اما شجاعت در نگاه شان موج می زند. بدون شک همەی زنان آن منطقە در حال جنگ نیستند اما همین تعداد زنان جنگندە توجە دوربین ها را کاملا به خود معطوف می دارند. خبرنگاران غربی با ستایش از این زنان یاد می کنند و البتە از بردن نام گریلا و حزب شان به دلیل همسویی سیاسی ترکیە و غرب، پرهیز کردە و کل آنها را پیشمرگە می خوانند.
در میان مردم کورد ویدیوهای واقعی و حتی تبلیغاتی با شوری حماسی در فضای مجازی می چرخد و باز هم اسلحە تقدیس و ستایش می شود. درست است کە اسلحە نماد خشونت است اما در اینجا همە یک دل و یک زبان جنبەی تدافعی آن را در مقابل توحش و خشونت غیر قابل وصف داعش می بینند. آنان کە دستی بر آتش داشتە و یا تجربەهای دردناک مشابهی از تحمیل جنگ و لزوم دفاع دارند به خوبی معنا و ضرورت دفاع را متوجه شده اند و درکی واقع بینانه از وضعیت زنانی دارند کە نمی خواهند تصویر کلیشەای یک قربانی منفعل باشند. در حقیقت در میان شعلەی برافروختەی جنگ یا باید کشتە یا اسیر شد یا تا جایی کە ممکن است دفاع کرد. هیچ زنی در بحبوحەی حملەی داعش نمی تواند با دستە کلی سفید و موعظەهای خشونت پرهیز، جنگجوی داعشی را از تجاوز و کشتار منع کند. باید جنگ دیدە باشی تا عمق فاجعە را درک کنی. کسانی کە بدون توجه بە تمام زشتی ها و غیرممکن های ایام جنگ و شاید بدون هیچ تجربەی واقعی و ملموس از جنگ از خانەهای امن خود قلم برداشتە و بە تقبیح و رد تقدیس زنان کورد مسلح می پردازند و نگران گسترش خشونت در میان زنان هستند اگر چە در مخالفت با تقدس و تقدس گرایی کاملا محق اند اما چشم بر حقیقت مهار خشونت افسار گسیختەی داعش توسط این زنان می بندند. این چشم پوشی بە جایی می رسد کە با وجود پخش خبر اجرای قوانین شرعی ایام جنگ در بە اسارت گرفتن و بە عنوان کنیز فروختن زنان کورد ایزدی توسط داعش عکس العمل چندانی دیدە نمی شود! آیا تقدس یافتن زنان مسلح کورد شوک آورتر و نگران کنندەتر است یا احیای نظام بردەداری و فروش زنان در قرن بیست و یکم؟

هرگز بە خانە بازنگرد!

http://www.feministschool.com/spip.php?article7595
مدرسه فمینیستی: پس از مقالەی اخیرم تحت عنوان «فمینیسم کوردی و راز آن اسلحەی مقدس»(۱) بر آن شدم دریچەی گفتگویی را کە در سایت مدرسەی فمینیستی گشودە شدە مغتنم شمارم و در ادامه نگارش سلسله مقاله هایم، بە پدیده ی «فمینیسم در ملل بی دولت» هم بپردازم. خمیر مایەی این نوشتار در واقع کامنتی از خانم «رؤیا صحرایی» در سایت مدرسەی فمینیستی است مبنی بر این کە: «گرفتاری فمینیسم با واقعیت های روزانه، آن را مجبور می کند (و به درستی به آن مفتخر است) که هر روز نگاهی نو به جهان داشته باشد. این نو شدن در تحلیل واقعیات نهفته است نه در مقدس دانستن مبارزەی مسلحانه یا نامقدس شمردن آن، و یا خط بطلان کشیدن به تمام زنان مسلح یا غیر مسلح. این نو شدن، نقد «زن محور» واقعیت های پیرامون ماست.»؛ در واقع عبارت «نقد زن محور واقعیت های پیرامون» شاید زیباترین بیانی است کە می تواند وصف حال و انگیزەی نوشتەهای اخیر من و دوستانم «سحر دیناروند» (۲) , «تروسکە صادقی» (۳) و «عصمت صوفیە» باشد.(٤)
از جمله واقعیت های عینی پیرامون ما در خاورمیانە، وجود یک ملت چهل میلیونی بی دولت (کوردها) است کە در وضعیت منحصر بە فردی بە عنوان «اقلیت» در چهار کشور ایران، عراق، ترکیە و سوریە زندگی می کنند. چە مایل باشیم کە این چهل میلیون را ملت بخوانیم و چە نخوانیم، به هر حال آنها دارای ویژگی های مشترکی هستند کە بر همین مبنا خود را ملت می نامند.

مفهوم ملت و ملت های بدون دولت
به طور کلی ملت بە مجموعەی بزرگی از مردم اطلاق می شود کە واجد: نسب، تاریخ، فرهنگ، زبان و سرزمین مشترکند. «حبیب اللە فاضلی» در مقالە خود تحت عنوان «ناسیونالیسم، هویت و دولت ملی در تئوری اجتماعی» می نویسد: «ارنست رنان در رساله‌ی معروف خود «ملت چیست؟» نگاه ویژه‌ای به این پدیده دارد و ملت را حاصل میراث مشترک و اراده‌ی باهم بودن و ماندن می‌داند. او پنج نظریه‌ی معروف تشکیل ملت [مبنی بر نژاد، زبان، دین، منافع و مصالح مشترک و جغرافیای مشترک] را رد می کند... هر چند کە اهمیت جغرافیا و سرزمین را به‌ عنوان عنصری از ملت در می‌یابد اما آن را برای ملت‌سازی ناکافی می‌داند. در نهایت ارنست رنان ملت را مجموعه‌ای از عناصر ذکر شده با یادآوری گذشته و تلاش برای زیستن در کنار هم قلمداد می‌کند و بر رأی همگان جهت ادامه‌ی هستی ملت تأکید می‌ورزد همآن گونه که حیات فرد مساوی خواست دائم وی به ادامه زندگی است.»(۵) در وبسایت فروم سیاست جهانی هم در تعریف ملت گفتە می شود کە «یک ملت ممکن است کە ادعای استقلال یا خود گردانی داشتە باشد اما [ملت] لزوماَ بە مردمان دارای دولت اطلاق نمی گردد. معمولا هویت ملی بر فرهنگ، دین، تاریخ، زبان و قومیت مشترک استوار است.(٦)
«نجات اتحادی» در مقالەی «ملت های بدون دولت» چنین می نویسد: «ملت بدون دولت[1]، مفهومی است به قدمت ملت، پیش از شکل گیری ملت ها، قومیت ها در سرزمین خود و با رسم و رسوم، شیوه ی کنترل و.... به حیات ادامه می دادند، ملت بدون دولت پدیده ای است که آغازش با ملت گره خورده است، گیدنز این مسئله را به صراحت بیان می کند: «دوام و پایداری اقوام مشخص در بطن ملت های استقرار یافته، به ظهور پدیده ی ملت بدون دولت می انجامد. در این وضعیت، بسیاری از خصوصیات اصلی یک ملت دیده می شود اما کسانی که این ملت را تشکیل می دهند فاقد اجتماع سیاسی اند ( گیدنز،1386،ص 641 ).»(۷)
مردم کورد با جمعیتی چهل میلیونی بە هزار و یک دلیل درونی و بیرونی در مجموع فاقد اجتماع سیاسی منسجم اند. تنها کوردستان باشوور(کوردستان عراق) کە حالتی نیمە مستقل دارد و کانتون های تازە تأسیس رۆژئاوا (کوردستان سوریە) کە هنوز دارای شناسنامە و رسمیت جهانی نشدەاند به نحوی دارای اجتماع سیاسی هستند. هم اکنون بخش هایی از همین ملت بی دولت در جنگی نابرابر اما شجاعانە با داعش، توجە رسانەهای جهانی را به خود جلب کردەاند. همین ملت با وجود برخی برچسب های آکندە از شرمساری قتل های ناموسی بر پیشانی اش کە حتا در قلب اروپا هم رخ دادە، اکنون چهرەای متفاوت از خود (در کسوت زنانی رزمندە و شجاع) بە جهانیان ارائە می دهد کە برای رسانەها بسیار توجە برانگیز است. تضاد تصویری زنان جنگجو در خاورمیانە کە محجبە هم نیستند، با زنان سراپا مشکی پوش داعش با حجاب هایی روبندەدار کە تنها چشمان شان را نشان می دهد، بسیار چشم نواز است. واقعیت چیست؟ وضعیت زن کورد در میان این ملت بی دولت چگونە است و چە تفاوتی با ملت های دارای دولت دارد؟ تناقض موارد قتل های ناموسی و خشونت علیه زنان با مشارکت یکسان زنان و مردان در عرصەی دشوار نظامی چە تفسیر و توجیهی دارد؟ آیا به راستی خشونت علیه زنان در میان کوردها بالاتر از سایر ملت های دور و بر است؟ آیا آمارهای قابل اتکا برای مقایسە در این مورد در دسترس است؟ چگونە می شود که یک زن از سویی می تواند تا بدین حد فرودست و خوار شمردە شود و بە بهانەهای ناموسی بە قتل برسد اما از طرف دیگر آن قدر قوی باشد کە دوشادوش مرد بجنگد؟ آیا این زن قوی جنگندە قادر بە دفاع از موقعیت هم جنسان خود نیست؟ اصولا چگونە می توان ریشەی خشونت ها را خشکاند و یکسانی ظاهری را از عرصەی نظامی/ جنگ، بە درون همەی خانوادەها و جوامع سنتی در شهرها و روستاها کشاند؟ از همە مهم تر چگونە می توان زنان پیشمرگە و گریلا را بر آن داشت کە پس از پایان جنگ بە خانەهایشان بازنگردند و بە حذف از عرصەی سیاست، و سپردن این عرصه بە سیاست مداران مردسالار رضایت ندهند؟ اینجاست کە فمنیسم کوردی باید ضمن ارزیابی وضعیت مشخص و واقعیت های پیرامون، پاسخ این سوالات را بیابد و بکوشد کە راهکارهای عملی ارائە دهد!

فمینیسم کوردی در آینەی نظریە «نقطەی تلاقی»
همچنان کە قبلا هم نوشتم، معتقدم کە نباید تأثیر مسایل اتنیکی را بر فمینیسم نادیدە گرفت و با زدودن خیالی همەی مرزهای قراردادی و تفاوت های میان ملت های مختلف، زنان را خواهران جهانی همسانی دانست کە: مشکلات مشابهی دارند؛ یکسان کتک می خورند؛ یکسان کشتە می شوند؛ و یکسان تحت خشونت قرار می گیرند. واقعیت این است کە زنان ملت ها و اتنیک های مختلف علاوە بر تفاوت های فرهنگی، دارای تفاوت هایی ناشی از نایکسانی توزیع قدرت سیاسی و بە تبع آن، نابرابری ها و مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند کە بە نوبەی خود در تشدید خشونت مردان علیه زنان و حتا زنان علیه زنان، اثری غیر قابل انکار دارد.(۱)
فیروزە مهاجر در مقدمەای کە بر ترجمەی مقالەی «نشانەهای خستگی فمینیسم سفید» نوشتە است، تعریفی از نظریەی جامعەشناسی فمینیستی به نام نظریەی «نقطەی تلاقی» ارائە می دهد: «نظریەی جامعە شناسی فمینیستی «نقطه‌ی تلاقی»[2]، که به زبان ساده یعنی مطالعه‌ی شیوەهای عمل جنسیت، نژاد، قومیت، طبقه و سکسوالیته همراه با هم، برای ساختن و حفظ نابرابری و نظام های سرکوب بهم چفت و بست شدەای که گروه های مختلف محروم و/یا اقلیت را نشانه می گیرد، که بدیهی است شامل همەی «ما» نمی‌شود. طبق این نظریه در مفهوم‌سازی های قدیمی از سرکوب، از قبیل تبعیض نژادی، جنسی، و جز آن بیش‌ترِ نظریەهای جامعە شناختی مرتکب اشتباه می‌شوند و هربار فقط یک متغیر را بررسی می کنند. حال آن که متغیرها گروهی عمل می کنند. شکل های سرکوب با هم ارتباط متقابل دارند و برهم تاثیر می گذارند، و نظام سرکوب درهم تنیدەای را درست می کنند که فصل مشترک تمامی تبعیض هاست. پذیرفتن این موضع امکان دیدن و تشخیص دادن بسیاری فضاهای دیگر محل تلاقی تبعیض ها را فراهم می کند. ریتزر (2007) نظریەی نقطەی تلاقی را یکی از نظریەهای عمدەی فمینیستی می داند و تعریفی که از آن می دهد از این قرار است: «… این دیدگاه که: زنان سرکوب را به شکل های مختلف در صورت بندی های مختلف و با شدت درجات مختلف تجربه می کنند.»(۸)
در واقع تئوری «نقطەی تلاقی» می تواند تأییدی بر صحت استدلال فمینیست های کورد باشد کە هموارە بە دیگر فمینیست های ایران می گویند کە: ما علاوە بر همەی مشکلات مشترکمان، از تبعیضی هم کە بە کوردها روا می شود در رنج مضاعفیم. جامعەی کوردستان جامعەای آکندە از التهاب سیاسی است. مردم کورد از بدیهی ترین حقوق سیاسی و مدنی خود بی بهرەاند و این محرومیت، هموارە بە نارضایتی ها دامن زدە است. با وجود سرکوب نارضایتی ها و سکوت ظاهری، سیاست در جامعەی کوردستان همچون آتش زیر خاکستر دائماَ حضوری خاموش ناشدنی دارد. در واقع تار سیاست در میان ملت های محروم از حقوق بە پود همەی جنبەهای دیگر زندگی، گره خوردە است. دقیقاَ بە همین دلیل فمینیسم کوردی نتوانستە و نمی تواند خود را از سیاست مبرا کند یا نسبت بە مشکلات سیاسی کورد بی تفاوت باشد و خود را تنها در تلاش برای برابری جنسیتی فارغ از ملیت و قومیت، خلاصە و محدود کند. سیاست حتا عامل تشدید خشونت در منطقە و بویژە تشدید خشونت علیه زنان است. به دفعات دیدە شدە کە مردانی کە از دست تبعیض های سیاسی و اجتماعی بە ستوه آمدەاند نارضایتی خود را به صورت تشدید خشونت علیە زنان تخلیە کردەاند. تبعیض ها و مشکلات سیاسی حتا در تشدید نگرش ناموسی بە زنان و لزوم حفظ این ناموس در مقابل زورگویان پایمال کنندەی حق نیز مؤثر بودە است.(۱)
به اعتبار این مجموعه آراء تجربی و تئوریک، و مشخصاَ از منظر نظریە «نقطەی تلاقی»، زنان کورد در مقایسە با همجنسان خود در ایران، گرفتار نظام سرکوب بهم چفت شدەای از تلاقی جنسیت، ملیت و سیاست هستند. روشن است که این مفصل بندی تبعیض آمیز، با راندە شدن کوردها از عرصه مشارکت سیاسی و محرومیت از سهم عادلانه در قدرت سیاسی، تقویت شده و بر شدتِ تبعیض و خشونت علیه زنان کورد می افزاید. اتفاقاَ در همین جاست کە زن کورد میان خود و زن فارس، تفاوت هایی می بیند، و به همین قیاس نیز در ارزیابی های فمینیستی از خشونت، به طور کامل شامل تفسیر تعمیم گرای آن «ما»یی نیست کە معمولا از آن بحث می شود. بە عنوان مثال زن فارس نگران بدیهی ترین حق خود (حق زبان مادری) نیست. زیرا او از دوران طفولیت، به راحتی بە زبان فارسی صحبت کردە و سپس بە همان زبان تحصیل می کند. زن کورد اما تا شش سالگی بە زبان مادری خود صحبت می کند و با ورود بە مدرسە ناگهان باید بە پلەی اول نردبان بازگشتە و مجبور است زبانی دیگر (فارسی) را برای گفتگو و تحصیل فرابگیرد! ممکن است اصرار زن کورد بر لزوم حق تحصیل بە زبان مادری اش برای زن فارس قابل فهم نباشد چراکە خود با چنین مشکلی مواجە نیست! بنابراین، زن فارس در «ما»یی کە زن کورد از خود ارائە می دهد نمی گنجد.
از سوی دیگر، زن فارس در جامعەی سیاسی مردسالار آموختە است کە مام وطن یعنی برترین مفهوم سیاسی و ارضی، کە اگر لازم شد باید جان را هم فدایش کرد تا تمامیت آن دست نخورد. از همین منظر هرگونە تلاشی برای رسمیت یافتن دیگر زبان ها و احقاق مراتب دیگری از حقوق، بە معنای لطمە بە ابهت یک ملت/یک زبان/یک دولت است. لذا اولین نگرانی او به صورت «حفظ تمامیت ارضی» نمود یافتە و زن فارس «ما»یی را مطرح می کند کە در آن باید همە بە فکر حفظ تمامیت ارضی باشند. در نتیجه، پرسش از لزوم رسمیت یافتن دیگر زبان ها بە معنی «تجزیە طلبی» است. در این «ما» خودبەخود زن کورد هم از جانب زن فارس حذف می شود، و هم خود زن کورد جایی در «ما»ی تک صدا و تک زبان نمی بیند. در همین رابطە، مثال های متعدد دیگری همچون بیکاری فزایندە در کوردستان، و در نتیجه، روی آوردن بە قاچاق کالا از مرز (مرزی خونین میان ساکنان یک سرزمین) برای امرار معاش، وجود مین های پاک نشدە در طی ۳۵ سال، گرفتاریهای بیشتر گزینشی برای دانشجویان کورد و غیرە را هم می توان اضافە کرد.

دعوای قوم/ ملت، داستان تحقیر کردن و تحقیرناپذیری
در تعریف قوم و ملت بی دولت، همپوشانی فراوانی دیدە می شود و عملا قوم هم بە گروهی از انسان‌ها اطلاق می شود که اعضای آن دارای ویژگی‌های نیایی و اصل و نسبی یکسان یا مشترک هستند. هم‌چنین گروه‌های قومی اغلب دارای مشترکات فرهنگی، زبانی، رفتاری و مذهبی هستند که ممکن است به آبا و اجدادشان برگردد و یا بر اساس عوامل دیگری به وجود آمده‌ باشد. بنابراین یک گروه قومی می‌تواند یک جامعه فرهنگی نیز باشد.(۹) برای واژەی قوم هم دولت داری و اجتماع سیاسی در نظر گرفتە نمی شود اما بە نظر می رسد کە تعریف قوم، نوعی کوچک شماری و کاهش تعداد اعضا را القا می کند؛ اگرچە منبع تعریف رسمیی یافت نمی شود کە با ذکر شمارە و رقم بتواند قوم را از ملت متمایز کند.
از آنجا کە جمعیت میلیونی کورد متعاقب قراردهای سیاسی چون قرارداد سایکس-پیکو و غیرە به جای داشتن یک ملت-دولت مدرن در سرزمین خود، در چهار کشور قدیم و جدیدالتاسیس، به چهار پاره تقسیم شدە اند و اتفاقا در هر چهار کشور هم مورد تبعیض و سرکوب و محرومیت از حقوق سیاسی و مدنی قرار گرفتە اند، واژەی قوم، بار سیاسی بسیار منفی و تحقیر آمیزی برای اکثریت کوردها اعم از زن و مرد دارد. در واقع برای کوردها سخت است کە همەی مشترکات خود را با جمعیت چهل میلیونی مردم شان در آن سوی مرزهای خونین اجباری کنار نهادە و بە گروه های قومی تحت سرکوب و تبعیض تقلیل یابند. در کنار این تقلیل و حتا در کنار تحمیل آموزش زبان متفاوتی بە عنوان زبان رسمی، از آنها هم خواستە شود کە خود را شادمانانە، مرزداران غیوری بدانند کە بخشی از هویتی هستند کە بە آنها تحمیل شدە و هویت اصلی و حقوق شان را بەهیچ عنوان بە رسمیت نمی شناسد!
از دیگر سو برای ملت-دولت های کشورهای دربرگیرندەی بخشی از کوردستان، ملت فقط معادل دولت داری و واجد شناسنامەی سیاسی و رسمی در سازمان ملل متحد بودن است. بر این مبنا این بخش از مردم کورد، قومی کم تعداد و در مقایسە با کل ملت-دولت، اقلیتی قومی و فاقد دولت و قدرت سیاسی است! اقلیتی کە از نظر آنها چیزی از خود ندارد، حتا مالک خاک و سرزمینش هم نیست چراکە این خاک، بخش «جدایی ناپذیری» از خاک تحت مالکیت ملت-دولت است نە خاکی متعلق بە ساکنان چندین هزار سالەی آن. این «قوم» البتە کم فرهنگ، ناتوان، کم سواد ، فقیر، وابستە و سزاوار ترحم و دلسوزی هم هست و اگر چنانچە بە حال خود رها شود از گرسنگی خواهد مرد پس چە بهتر بە آنچە کە از سایەی سر ملت-دولت دارد، بسیار شاد و راضی باشد!
حال با رجوع مجدد بە «نظریەی نقطەی تلاقی» باز هم کورد و زن کورد گرفتار نظام سرکوب در هم تنیدە و به هم چفت و بست شدەای از تلاقی جنسیت، ملیت و سیاست و تحقیر است کە اتفاقا این بار هم حتا زنان فمینیست فارس زبان در ایجاد این چفت و بست مشارکت می کنند چراکە با قوم خواندن کوردها و مشارکت در نگرانی سیاسی مردسالارانە مبتنی بر مالکیت خاک پرستانە و ترس از تجزیە، کوردها را تحقیر می کنند. در عجب ام کە چرا و بە چە علت فمینیست های ایران زمین از پذیرش و درک مفهوم ملت های بی دولت سر باز می زنند در حالی کە هموارە سری در کتاب های جامعەشناسی و علوم سیاسی نوین دارند؟ یعنی اندیشیدن و پذیرش این واقعیت کە چهل میلیون انسان در یک سرزمین غیر پراکندە کە بە چهار بخش تقسیم شدە است و زبان، تاریخ، فرهنگ و جغرافیای مشترکی دارند، یک ملت بی دولت هستند، تا این حد سخت و دشوار است؟ یعنی فمینیسم ایرانی قادر بە قبول مفهوم «ملت بی دولت» نیست و الا و بلا ملت فقط یعنی همان تعریف سنتی ملت-دولت؟!

سلاح زن کورد از منظر تئوری «نقطەی تلاقی»
«نجات اتحادی» در همان مقالەی «ملت های بدون دولت» پاراگرافی را از «کرایمز» (کرایمز،2008،ص2_3) نقل می کند کە از جهاتی منطبق با وضعیت ملت بی دولت کورد است: «ملت بدون دولت همواره با یک وضعیت حقوقی، سیاسی و اجتماعی پیچیده همراه است. این افراد عموماَ در یک وضعیت وخیم انسانی سر می کنند. آنها از حقوقی چون مشارکت در روند سیاسی، محافظت، استخدام رسمی، مالکیت زمین محرومند و دسترسی ناکافی به تحصیل و بهداشت و درمان دارند. این افراد معمولا مورد خشونت قرار می گیرند. تصویری که در مورد ملت بدون دولت ارائه می شود نمایانگر محرومیت و تبعیض است.»(۷)
وجود و تحمیل تبعیض، محرومیت، سرکوب و خشونت در کوردستان امری انکار ناپذیر است. طبعاَ خشونت، خشونت می آورد. محرومیت و تبعیض بە خشم بیشتر می انجامد. بویژە وقتی همەی راه های مبارزەی مسالمت آمیز مدنی مسدود می گردد، برای انسان های بە ستوه آمدە متأسفانە یک راه بیشتر باقی نمی ماند: کوهستان و اسلحە! حال خود را به جای یک کورد و بە ویژە یک دختر کورد بگذارید. تصور کنید حتا اگر بە قول «جان لنون» تصور کردنش هم سخت باشد. برای دختر کورد بە ستوه آمدە از محرومیت و خشونت (در هر شکل آن، چە خانگی، چە اجتماعی،-سیاسی و-فرهنگی) کە امکان ادامەی تحصیل هم بە دلایل فراوانی از جملە فقر یا ردی گزینش و غیرە ندارد (ولو این کە ادامە تحصیل هم لزوماَ بە یافتن شغل و استقلال اقتصادی نمی انجامد) و مایل یا قادر هم نیست کە بە ازدواجی معمولی و خانەداری تن دهد؛ امکان هیچ مبارزەی مدنی مسالمت آمیزی هم وجود ندارد چراکە پاسخ هر حرکت مدنی هم بازداشت و احکام سنگین قضایی و ارتباط دادن هر حرکت مدنی با احزاب سیاسی در تبعید است؛ واقعاَ چە راه گریزی امکان پذیر است؟ حتا اگر این دختر با فکر و ارادەی خود هم انتخاب نکردە باشد، هنوز پناه بردن بە کوهستان و اسلحە از لحاظ دید و ارزش گذاری اجتماعی محترمانەتر و موجەتر از فرار به سوی شهرهای بزرگ است کە هزاران فاجعە در کمین اش خواهد بود.
قصد من بە هیچ عنوان تأیید پناه بردن بە اسلحە و خشونت نیست و اتفاقاَ معتقدم کە راه های مسلحانە تاکنون در ایران جواب ندادە و کوردها را حتا یک قدم هم بە سوی دستیابی بە حقوق شان نزدیک تر نکردە است. وضع امروز کوردها در ایران از لحاظ حقوق سیاسی و مدنی، وضعیتی نامطلوب و راکد است کە تفاوتی با ۳۵ سال پیش نکردە است. با این وجود پناه بردن زن کورد بە اسلحە را انتخابی از سر ناچاری و نە از روی میل و رضا می دانم چراکە هر انسانی در آرزوی یک زندگی آرام و مرفە و شاد است. همین دختر اگر اهل تهران بود شرایط و امکانات و گزینەهای انتخاب اش بدون شک بسیار متفاوت می بود.
حال بخشی از همین زنان کورد کە امکان هیچ فعالیت مدنی یا حتا مسلحانە در ایران ندارند، جان بر کف نهادە و در شنگال و کوبانی شجاعانە جنگیدە و از مردم شان در مقابل وحشی گریهای بی حد و مرز داعش دفاع می کنند. در واقع این زنان مسلح دست بە حملە و خشونتی نمی زنند بلکە از مردم خود در برابر حملە و یورش دفاع می کنند. این نقطەی تلاقی «فشار سیاسی، تبعید، اسلحە و دفاع» برای زن فمینیست فارس بیگانە و بی معنی است، البتە تا وقتی کە ایران هدف حملەی داعش قرار نگرفتە است. بە نقل از ترجمەی «رؤیا صحرایی» از مقالەی «نقش های جنسیتی در جنگ و خشونت»: «آن چه که مشخص است این که زنان در مواجهه با جنگ یا صلح الزاماَ بر مبنای ویژگی های کیفی پرهیز از خشونت، یا بر مبنای باروری یا پرورشی خود عمل نمی کنند.»(۱٠) حال من حیرانم کە اگر بر فرض محال داعش بە ایران حملە کند و زنان و دختران شیعی مذهب را کە رافضی و دشمن بەشمار می آورد، بە اسارت و بردگی گرفتە و بە عنوان کنیز بە فروش برساند، آیا زنان ایرانی پشت مردان شان پنهان شدە و منفعلانە منتظر خواهند ماند تا از آنها دفاع شود و یا از خود دفاع خواهند کرد؟ خواهشاَ در نوشتەهای بعدی تان بە این پرسش من پاسخ دهید.

راه چارەی زنان فمینیست
راه چارەی زنان فمنیست کورد و فارس و دیگر ملیت ها را تنها در گفتگو و تلاش مستمر برای درک همدیگر و نیز تلاش برای تغییر دیدگاه ها و فرهنگ فضای مردسالارانەی سیاسی حاکم بر هر دو سو می دانم. بە باور من زنان حتا می توانند مبدع رفتارهای سیاسی جدیدی باشند کە بە صلح بسیار بیشتر از جنگ و سرکوب تمایل یابد. شاید برخی افراد، ما زنان را بە سخرە بگیرند کە گویا ما در احقاق حقوق جنسیتی خود درماندەایم چە برسد بە ایجاد تغییرات جدی در فرهنگ سیاسی مردمحور! اما اینان چشمان شان را بر توانایی خزندە، پیوستە و فزایندەی جنبش زنان و تأثیرات اگرچە آهستە اما غیر قابل انکار آن بر جامعە، می بندند. بە نظر می رسد در عصر ماهوارە و اینترنت، بشر بسیار ناشکیبا شدە و انتظار دارد کە تغییرات فرهنگی و اجتماعی با سرعت یک کلیک بر کامپیوتر صورت بگیرد، اما همە به خوبی می دانیم کە سال ها زمان برای ایجاد تغییرات عمیق در فرهنگ کهنە و پُر اشتباه، لازم است.
بە نظرم ما زنان باید خود و فمینیسم را از گرد و خاک مالکیت خواهی و برتری جویی های مردسالارانە (کە خود از اولین قربانیان آن بودە و هستیم) بتکانیم. واقعیت های پیرامون خود را آنچنان کە هست ببینیم و نقدی زن محور از واقعیت های پیرامون خود داشتە باشیم تا دنیا فقط در انحصار نقدهای مرد محور نباشد. ما زنان فمینیست ناگزیریم که عینک مردسالارانەی سیاسی را از چشم هایمان بر داریم و در دیدن واقعیت های اطرافمان، منافع متکثر همه زنان را در نظر بگیریم. لازم است بدانیم و بە این باور هم برسیم کە هیچ مرد و سازمان مردسالار، رهبر و رهنمون ما به سوی حقوق مان نیست به جز خود ما. به قول معروف: «کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من»؛ ما زنان هر دو سو می بایست با شهامت، استفادەی ابزاری از زنان در عرصەی سیاسی و رسانه ای (خود و دیگری) را بە نقد کشیدە و برای توقف آن حقیقتاَ تلاش کنیم؛ از طرف دیگر برای حضور بیشتر زنان در عرصەی تصمیم گیریهای سیاسی بە نفع حقوق و منزلت زنان بکوشیم. فمینیسم نمی تواند بە بهانەی صرفاَ مدنی و مسالمت جو بودن، خود را از سیاست کنار بکشد؛ و با نگاهی منزه طلبانه، از ورود به کارزار سیاسی، امتناع ورزد و داوطلبانه، عرصەی مهم و تاثیر گذار سیاست را بە مردان واگذارد. سپس، با مشاهده ی تبعات تلخ و زیانبار این واگذاری، به شیون بپردازد و مدام ناله کند کە ما «قربانی» سیاست های مردسالار هستیم. وقت آن فرا رسیده که فمینیسم «قربانی پرست و قربانی محور» را کنار بگذاریم. چرا که ما زنان اکنون بیش از هر موقع دیگر، نیازمند فمینیسم «شجاعت محور و برانگیزانندە» هستیم.
در مورد چالش سیاسی کوردها همچون واقعیتی عیان در خاورمیانە و نیز آراء متفاوت فمنیست های کورد و فارس بر سر تسلیح زنان کورد، باز هم می توان در عین تفاوت و حتا تضاد اما نقاط مشترکی برای کار مشترک یافت. فصل مشترکِ «لزوم رفع تبعیض»، سکوی مناسبی برای درک همدیگر و تفاهم و تلاش برای تغییر است. چە خوب است کە زنان فمینیست از هر دو سو، شرایط تاریخی و اجتماعی و سیاسی همدیگر را مطالعە و درک کردە و با واقع بینی اقدام بە زدودن اشتباهات و سؤتفاهم های رایج در فرهنگ سیاسی بنمایند. به عنوان مثال وقتی کە ملت بی دولت، اصطلاحی پذیرفته شده در جامعە شناسی معاصر است، چە لزومی بە اصرار در کاربرد واژەی حساسیت زا و تحقیر کنندەی «قوم» در مورد کوردها وجود دارد؟ اگر فمنیست های فارس* (و در کل فمنیست های غیر کورد در ایران) نگرانند کە با پذیرش و ترویج اصطلاح ملت بی دولت، مجوز استقلال طلبی کوردها را صادر کردەاند، باید بدانند کە مطابق قوانین بین المللی این رأی مردم است کە مجاز بە تعیین حق سرنوشت شان می کند. نمونەی اخیر رأی مردم اسکاتلند هم کە مثالی از تعیین سرنوشت مردم از طریق صندوق رأی است. مسئلەی کنونی ما بە عنوان فمینیست، پیچیدن نسخەی استقلال و یا بیمە کردن عدم استقلال نیست چرا کە هیچ مرز و خاکی مقدس نیست. از منظر سیاسی فمینیستی، مهم زندگی برابر و آزاد مردم است، مهم، برخورداری مردم از حقوق دموکراتیک است، مهم، رفاه و امنیت فارغ از تبعیض است. پس لزومی ندارد کە از امروز دن کیشوت وار بە جنگ احتمال ناخوشایند استقلال کوردها (ناخوشایند از نظر غیر کوردها) و یا افتخار احتمال خوشایند استقلال از نظر کوردها، در آیندەای نامعلوم برویم. اگر بخواهیم نقطەی عزیمت خود را از سکوی مشترک «لزوم رفع تبعیض» شروع کنیم، خواهیم دید کە در گستره ی نگاه زن کورد ناراضی و عاصی، لزوم تلاش برای رفع تبعیض به روشنی دیدە می شود. همین لزوم در پهنای دید فمینیست فارسی کە دغدغەی برابری طلبی جنسیتی دارد نیز مشاهده می شود. پس چە بهتر کە به جای نگرانی از آیندەای مبهم، و به جای بهم پریدن، از فصل مشترک مان (لزوم رفع تبعیض) آغاز کنیم! مگر نە این کە زنان کورد باور دارند کە چنانچە هرکدام از کشورهای واجد بخشی از کوردستان، حقوق کامل زن و برابری جنسیتی زن و مرد را بە مرحلەی اجرا بگذارند اما اگر مردم کورد همچنان تحت ستم بودە و از حقوق سیاسی و مدنی خود بی بهرە باشند، زن کورد آزاد نشدە است، و از سوی دیگر چنانچە مردم کوردستان بە حقوق خود در هر شکلی دست یابند اما برابری جنسیتی محقق نشود، قوانین ضد زن همچنان پابرجا باشد، و زنان همچنان تحت تبعیض و خشونت قرار داشتە باشند، زن کورد آزاد نیست؟
لازم می دانم انتقادی را هم با برخی دوستان در فضای مجازی (کە عملا بە فضایی غیر قابل اجتناب در زندگی مان تبدیل شدە) در میان بگذارم. در برخورد با مقالاتی کە توسط فمنیست ها نوشتە می شود و احیاناَ بە مذاق سیاسی خوانندگانی خوش نمی آید، راه چارە، پرخاش و تحقیر و تهمت زنی نیست. اصولا اگر ما مجهز بە منطق باشیم با کمال آرامش نظریات خود را ولو صدوهشتاد درجە مخالف با نظریات نویسندگان، با احترام عنوان می کنیم و لازم هم نیست که حتماَ همدیگر را قانع نماییم. دستکم بە شناختی از نظریات همدیگر نائل خواهیم آمد کە می تواند نقطەی مناسبی برای آغاز گفتگو و درک متقابل باشد. بستن دروازەی گفتگو، ناشی از ضعف، عدم منطق و نشان از ناکارآمدی خشونت کلامی است. شاید بستن در گفتگو سادەترین راه باشد اما بهترین راه نیست!
در پایان مایلم با بیان پاراگرافی از رؤیا صحرایی در مقالەی «نقش های جنسیتی در جنگ و خشونت» باز هم بە محور اصلی بحث بازگردم: « هر چند که مقالات این کتاب به بارقه های امیدی برای زنان در دل تاریک جنگ اشاره دارد از جمله فرصت های غیر قابل پیش بینی که در به چالش کشیدن ساختارهای مردسالارانه برای زنان در زمان جنگ ایجاد می شود، اما متأسفانه نشان می دهد که این دستاوردهای هر چند کوچک، پس از پایان جنگ به رهایی زنان منجر نمی شود و آزادی های به دست آمده در طول نبردها الزاماَ تثبیت شده نیستند و بعد از جنگ اغلب از زنان خواسته می شود که به نُرم های اجتماعی قبل از جنگ باز گردند. با این وجود باز هم هنوز درک این موضوع سخت است که حمل یک اسلحه «ای کی، 47» احترام مردان را نسبت به زنانی که این سلاح ها را حمل می کنند کسب می کند و این زنان، آزادی و رهایی بیشتری را در مقایسه با قبل از مسلح شدن شان تجربه می کنند.»(۱٠)
فمنیسم کوردی باید همەی زنان مسلح کورد، چە گریلا و چە پیشمرگە را تشویق نماید کە چە اکنون و چە پس از اتمام جنگ، هرگز راضی بە بازگشت بە خانە (خانە بە مفهوم فضای خصوصی امن فقط برای انجام دادن وظایف تعریف شدە و نُرم های زنانە و به دور از فضای عمومی) نشوند و عرصەی سیاست را دوبارە بە مردسالاران واگذار نکنند. آنان باید بە جامعەی پدرسالار اثبات کنند کە حاملان شجاعت، توانایی، دانش و حتی زیبایی، بە عنوان بخشی از وجود و شخصیت خود و اعتماد بە نفس شان هستند نە ابزارهایی برای برآورد نیازهای مردان بەبە و چەچە گو در قالب های مادر، پرستار دلسوز، جنگجوی شجاع و ستودنی و یا خوراک تبلیغاتی. زن مسلح کورد باید هویت انسانی زن کە توانایی های مادری، پرستاریی و جنگجویی و غیرە و غیرە، تنها بخش هایی از آن است، را کاملا بە اثبات برسانند. پس لطفا «هرگز بە خانە برنگرد!»
منابع:
<img> (۱) http://feministschool.com/spip.php?article7582
<img> (۲)http://www.feministschool.com/spip.php?article7573
<img> (۳) http://www.feministschool.com/spip.php?article7587
<img> (٤) http://www.feministschool.com/spip.php?article7594
<img> (۵) http://iranshahr.org/?p=811
<img> (٦) https://www.globalpolicy.org/nations-a-states/what-is-a-nation.html (۷)http://anthropology.ir/node/17141 (۸) http://pecritique.com/2013/10/27/ (۹) http://fa.wikipedia.org/wiki/ (۱٠) http://feministschool.com/spip.php?article7421
پانوشت:
* اصطلاح فمنیست فارس در این جستار بە قصد تقسیم جنبش فمینیستی ایران بە دو جنبش فمینیستی فارس و کورد نیست. در واقع من اصطلاح فمینیسم فارس را برای هموزنی اصطلاح فمینیسم سفید در مقابل فمینیسم سیاە بە عاریت گرفتە و به کار بردەام.
[1] People Without State یا Statelessness Nation
[2] intersectionality theory
لینک مقالە در مردسە فمینیستی http://www.feministschool.com/spip.php?article7595