۱۳۹۳ مهر ۸, سه‌شنبه

فمنیسم کوردی و راز آن اسلحەی مقدس (۲) مروری بر مقالات دوستان فمنیست در بارەی نقش زنان مسلح کورد در جنگ با داعش

با توجه به مجموعه مسائلی که در بخش اول مطرح شد اکنون به طور مشخص تر می توان به واکاوی مقالاتی که دوستان فمینیست درباره مبارزه مسلحانه زنان کورد با داعش و نقدِ بازنمایی رسانه ای این مقاومت ها، در مدرسه فمینیستی منتشر کرده اند، پرداخت.
1. خانم منصوره شجاعی در مقالەی «ائتلاف زنان منطقه، راهی برای مقابله با گفتمان خشونت سپاه داعش»، خواهان باز پس گرفتن تصویر ربودە شدەی زنان خاور میانە از تصویر دهشتناکی شد کە داعش از زن این منطقە بە تصویر کشیدە است (6). او تصویر دلخواه اش را به صورت تصویر زنانی کە همگام با «جنبش سبز ایران» و جنبش بهار عربی با تلاش و جدیت کمر همت به برقراری دموکراسی و مدنیت بسته بودند، توصیف کرد. منصورە کە خود بسیار دلبستەی تصویر جنبش سبز زنان بە نظر می رسد، تصویری از زنان کورد در خاورمیانە کە با هر دو تصویر او متفاوت بودند ترسیم نکرد چراکە در آن هنگام هنوز داعش بە کوردستان حملە نکردە بود و تصویر نامرئی زنان کورد مرئی و رسانەای نشدە بود. زنان کورد در مقالەی او به صورت زیر مجموعەای «قومی» مورد اشارە قرار گرفتند کە بە رغم اختلافات قومی و اختلافات شیعە و سنی، بە جنبش زنان ایران پیوستە و در تظاهرات ۲۲ خرداد ۱۳۸٤ و پس از آن «کمپین یک ملیون امضا» مشارکت کردە بودند. آن چە کە منصورە مورد توجە قرار نمی دهد «عدم مشارکت کوردها در جنبش سبز» است. مشارکت زنان کورد در جنبش زنان ایران به هیچ عنوان دلیلی برای زیر مجموعە شمردن آنان و ادغام کردن شان در تصویر نمادین زن جنبش سبز نیست. شاید بهتر باشد کە یادآوری کرد کە ما زنان کورد نە بە عنوان یک زیر مجموعە کە بە عنوان مجموعەی زنان کورد با پلاکارد کوردی و خواستەهای مشخص خود در کنار خواستەهای مشترک با جنبش زنان در تظاهرات ۲۲ خرداد شرکت کردیم.
منصورە بە درستی در پی تشکیل یک کمپین فراگیر منطقەای است اما بلافاصلە دغدغەی سیاسی مردسالارانەی ایرانی را با طرح خطر تکە، تکە شدن کشورهای منطقە و لزوم مقابلە با آن وارد مقالەاش کردە و آب سردی بر همەی دغدغەهای برابری طلبانەی می ریزد. او با اشارە بە مقالەی «زنان کرد و جداسری از ایران» نوشته فهیمەی تفسیری آب را سردتر هم می کند به گونەای کە احساسی منفی را بە یک خوانندەی کورد القا کردە تا جایی کە از خود بپرسد آه، حتی زنان فمینیست هم بە پتک توهّم تجزیە مجهزند؟ به باور من همین اشارە کافی است کە بسیاری از فعالان کورد را از چنین کمپینی راندە و دلزدە کند.
در حالی کە مقالەی اول منصورە تصویر مدنی زن کورد را محو کردە و زیر مجموعە می پندارد، در مقالەی دومش تحت عنوان «سە تصویر از زنان در قاپ حضور داعش» (7) بە محض شنیدن صدای گلولە از اسلحەی زنان کورد برای دفاع در مقابل داعش، تصویری فقط مسلح از زنان کورد ارائە می دهد. تصویر مسلحی کە اکنون بە یمن رسانەها جهانی شدە است. منصورە باز هم نگران گم شدن تصویر زنان کنشگری است که از شروع جنبش سبز دموکراسی خواهی در ایران تا جنبش بهار عربی به جهان معرفی شده بودند. در نگاه او باز هم نە تنها زنان فعال مدنی، فمینیست های سیاسی و فمینیست های مسلح کورد غایب اند، بلکە تاریخ حضور و مبارزات زنان منطقە هرچە کە بودە باشد بە جنبش سبز ایران و زمستان بهارنمای عربی کە وضعیت زنان عرب را وخیم تر از گذشتە کردە است گرە خوردە و در آن خلاصە می شود. اگرچە به نظر می رسد کە او با نگاهی از بالا بە پایین، فعالان مدنی کورد حقوق زنان را درایران زیر مجموعە می پندارد اما با توجە بە این کە مقالەاش نگرشی منطقەای دارد و بویژە از زنان کورد و منطقەی موصل صحبت می کند، نمی بایست فعالان مدنی سایر بخش های کوردستان را نادیدە بگیرد. به نظر می رسد او کە خواهان «ائتلاف و کمپین منطقەای زنان برای مبارزە با داعش» است، از وجود چنین نیروهای مدنیی در منطقە بی خبر است! سؤال اینجاست کە چگونە می توان خواهان کمپین بود اما شناخت و ارزیابی از وجود و پتانسیل نیروهای لازم برای چنین کمپینی نداشت یا احیانا آنان را بە حساب نیاورد؟
منصورە در ادامە پاراگرافی را تحت عنوان «بە کجا چنین شتابان ؟» آغاز و در پی آن سؤال های جالب و در خور توجهی را مطرح می کند. بە سهم خود بە عنوان یک زن کورد کە دستکم تجربیاتی از کوردستان های واقع در ایران، عراق و ترکیە دارم مایلم بە این پرسش ها پاسخ دهم:
<img> آیا این رویکرد [کە زنان کُرد بارها تأکید کرده اند که همزمان با پافشاری بر مطالبات شان، به دفاع از شهر و سرزمین شان نیز خواهند پرداخت] در میان دیگر نقاط کُردنشین رویکرد غالب نسبت به آزادی و برابری زنان است؟
<img> بە نظر من با قاطعیت تمام پاسخ این سؤال مثبت است و فکر می کنم چنانچە نظر سنجیی صورت بگیرد اکثریت زنان کورد اعم از اکتیویست و غیر اکتیویست بە این سوال پاسخ مثبت خواهند داد.
<img> آیا این زنان [مسلح کورد] پس از پایان مناقشه های خونین منطقه، امکان زندگی در جامعه ای امن و برابری خواه را خواهند داشت؟
<img> در این بارە تجربەی کافی در اختیار نداریم. جنگ سیاه و سفید علیه کوردها عملا در همەی بخش های کوردستان در جریان است. تنها باشوور کوردستان یا همان کوردستان عراق است کە دستاوردی داشتە و بقیە هنوز در حال مبارزەاند. پاسخ بە این سوال از سویی متاثر از فرهنگ حاکم بر کوردهای هر منطقە خواهد بود چراکە چە بخواهیم و چە نخواهیم فرهنگ هر بخش از کوردستان متاثر از فرهنگ غالب فارسی، ترکی یا عربی در آن منطقە نیز هست. در کوردستان عراق امکان حکومت نیمە مستقل و نیمە دمکراتیک کوردها فراهم شدە است اما هنوز تا رسیدن بە برابری زنان و مردان راه درازی در پیش است. همین مسئلە شوک و تلنگری بر زنان بخشهای دیگر کوردستان وارد کردەاست کە عمیقا بە پرتلاشتر کردن مبارزەی موازی برابری جنسیتی در کنار مبارزە برای حقوق کوردها، فکر و عمل کنند. ایدەهایی چون تشکیل حزب فمنیستی زنان اما نە بە شیوەی احزاب سنتی در میان فعالان زن رد و بدل می شود ولی هنوز شکل عملی به خود نگرفتە است. من اعتقاد دارم کە دنبالە روی محض زنان از مردان سیاسی و سازمان های سیاسی مردسالار مدعی احقاق حقوق زنان کە در عمل از شعارهای زیبای شان به دورند، آنان را بە سرمنزل مقصود رهنمون نخواهد کرد و زنان باید در این بارە مستقلانە فکر، برنامە ریزی و مدیریت کنند.
<img> آیا گستردگی چتر حمایتی که در اثر مبارزه مسلحانه ی این زنان ایجاد خواهد شد در عمل می تواند موجبات همبستگی عموم زنان و مناسبات دوسویه آنان را در منطقه بی ثبات ما را فراهم آورد؟
<img> این چتر حمایتی یک چتر حزبی -گروهی و از سوی دیگر یک چتر احساس عمومی در پناه تقدس پیشمرگ و اسلحە است. شاید در شرایط جنگی کە احساسات برافروختەتر می شود موجب همبستگی بیشتر زنان گردد (همچنان کە در فضای مجازی این روزها کاملا قابل رؤیت است) اما دلیلی وجود ندارد کە با پایان جنگ و فروکش کردن احساسات، بە همان شیوە باقی بماند. تجربەی کوردستان عراق نشان داد کە وقتی پیشمرگان از حالت نیروی آزادیبخش خارج و بە نیروی نظامی معمولی تبدیل می گردند با دگرگونی ارزش ها در خود و در جامعەی اطراف شان مواجه می شوند. چنانچە زنان مسلح پس از پایان دفاع مسلحانە بە بازگشت بە خانەها رضایت ندادە و بە فعالیت برای حصول برابری در همەی زمینەها ادامە دهند جای امیدواری هست. البتە بە شرطی کە تکیە بر سلاح و خشونت را دستاویز قدرت طلبی قرار ندادە و به راستی هم و غم کسب برابری جنسیتی را داشتە باشند.
<img> آیا نگاه این زنان استوار و رزمنده در پی یافتن آن تصویر گمشده ای است که تجسم تلاش های زنان منطقه از جنبش سبز تا جنبش بهار عربی بوده است؟
<img> خیر! تصویر گمشدەای از جنبش سبز و زمستان بهارنمای عربی برای زنان کورد گیرایی ندارد کە در پی یافتن آن باشند. آنها آینەی تمام نمای تصویر خود و ملت شان هستند کە این تصویر با تصویر همەی زنان برابری طلب جهان دارای اشتراکاتی نیز هست. تصویر زنان کورد شجاع و استواری کە برابری طلبی را فقط در برابری طلبی جنسیتی خلاصە نمی کنند. همچنان کە قبلا هم اشارە کردم چنانچە هرکدام از کشورهای واجد بخشی از کوردستان، حقوق کامل زن و برابری جنسیتی زن و مرد را بە مرحلەی اجرا بگذارند اما مردم کورد همچنان تحت ستم بودە و از حقوق سیاسی و مدنی خود بی بهرە باشند، زن کورد آزاد نشدە است. از سوی دیگر چنانچە مردم کوردستان بە حقوق خود در هر شکلی دست یابند اما برابری جنسیتی محقق نشدە، قوانین ضد زن همچنان پابرجا باشد و زنان همچنان تحت تبعیض و خشونت قرار داشتە باشند، زن کورد آزاد نیست.
<img> آیا این تصویر محو شده [تصویری که از جنبش سبز تا به بهار عربی گسترده شد] واقعاَ ظرفیت دموکراتیک لازم برای ایجاد همبستگی و ائتلافی گسترده میان زنان منطقه را دارد؟
<img> تصویری می تواند همەگیر شود کە همگان خود را در آن ببینند. در تصویر ترسیمی شما زن کورد غایب است یا حذف شدەاست. تصویری دارای ظرفیت دمکراتیک برای ایجاد همبستگی و ائتلاف خواهد بود کە کاملا از نگاه های برتری بینانە مبرا باشد و یکسانی را القا نماید. به همین دلیل باید در نوشتەهای فمینیستی بسیار دقت کرد کە از ادبیات و اصطلاحات سیاسی مردسالارانەی پان وطنی دوری گزید. اگر زن فمینیست فارس زبان هم پتک «توهّم تجزیە» را به دست گرفتە و در نوشتەهایش دائما نگران تملک و خاک پرستی باشد نمی تواند اعتماد زنان کورد و بە احتمال قوی زنان سایر ملل محروم را بە ادعای برابری خواهی جلب کند. در این صورت نتیجە این خواهد شد کە هر گروه براه خود رود و مسلما این نتیجە برای جنبش زنان مطلوب نیست.
<img> آیا آن چه در ایران طی سال ها تحت عنوان «کف مطالبات» در میان جنبش زنان موجب نقش بستن «تصویری نسبتاَ مشترک» در میان کنشگران زن ـ فارغ از گرایش های مذهبی، فرهنگی و قومی آنها ـ شد و نقش سیمان انسجام در شکل گیری ائتلاف ها و همگرایی ها داشت، اکنون نیز توان ایجاد ائتلاف های گسترده تر (در سطح منطقه ای) را دارد؟
<img> کف مطالبات زنان ایرانی کە بە تغییر قوانین تبعیض آمیز در نظام سیاسی و حقوقی جمهوری اسلامی ایران خلاصە شدە است از بسیاری جهات با نظام سیاسی و حقوقی نقاط دیگری از خاورمیانە همچون کوردستان و ترکیە بە عنوان مثال متفاوت است. در دیدارم از کوردستان ترکیە متوجە شدم کە قانون از زن خشونت دیدە حمایت می کند و زن میتواند همسرخشن اش را بە راحتی بە پلیس و دادگاه بسپارد. اما من زنان کوردی را دیدم کە با کمال تعجب حاضر بودند خشونت را تحمل کنند اما مرد کورد خود را بە پلیس و دادگاه ترکیە (دادگاه هایی کە حقوق کوردها را رعایت نمی کنند) نسپارند! هدفم از ذکر این مثال این بود کە مثلا حق طلاق و حق حضانت لزوما مشکل قانونی همسان همەی زنان منطقە نیست کە بر حول آن گرد هم آیند حتی اگر این حقوق فقط در کتب حقوقی آنان مرقوم اما بلحاظ موانع فرهنگی کاربرد چندانی نداشتە باشند.
<img> جنبش زنان ایران در خلال این سالها بر سر کدام بزنگاه ها دست به دست زنان گروه های قومی و مذهبی داده است؟
<img> دو بزنگاه تظاهرات ۲۲ خرداد ۱۳۸٤ و کمپین یک ملیون امضا. اما هموارە زنان کورد هم از قوم خواندە شدن بیزار بودەاند و هم بە مطالبات شان بطور کامل توجە نشدە است. البتە خود زنان کورد هم در این میان بی تقصیر نبودەاند!
<img> آیا اراده برای ایجاد پیوند با این زنان منبعث از وقایعی در مقاطع مختلف بوده است یا به واسطه ی یک استراتژی آگاهانه ـ برآمده از سه دهه مبارزات ـ اتخاذ شده است؟
<img> جنبش فمنیستی ایران هنوز جوان است و استراتژی مشخصی را کاملا تدوین و دنبال نکردە است.
<img> آیا پاسخ زنان گروه های قومی و مذهبی به تقویت خواست مطالبات مشترک انجامیده و یا موجب تفکیک گروه ها و رویکردها شده است؟
<img> بدون شک زنان کورد هم از قوانین ضد زن و تبعیض آمیز ایران رنج می برند و در مطالبات تقلیل یافتە بە یک کف حقوقی با همەی زنان ایران نقطە اشتراک دارند، ولی نباید دیدگاه زنان کورد را در موازی و همسو بودن جنبش برابری طلبانەی زنان کورد با جنبش ملی کورد نادیدە گرفت. برخورد و نگاه نصیحت گرانە و از بالا بە پایین با فعالان زن کورد، چە مدنی و چە سیاسی موجب تفکیک و دلخوری و دوری می شود.
<img> و اما [زنان کورد] بە کجا چنین شتابان؟
<img> بسوی احقاق حقوق زنان کورد و ملت ستمدیدەی کورد. به سوی آزادی، برابری، دمکراسی، آرامش، احترام، صلح و زندگی مسالمت آمیز در رفاه.
2. خانم آزاده دواچی در «مقالەی نظامی کردن زنان: مبارزه علیه خشونت داعش یا تشدید آن؟»(8) به درستی نگرانی های خود را از تشدید خشونت علیه زنان در خاورمیانە مطرح می کند. آزادە ضمن طرح این پرسش کە آیا نظامی کردن زنان و مشارکت آنها در جنگ می تواند از اعمال خشونت بیشتر علیه آنان بکاهد، خود پاسخ می دهد کە «سلاح به دست گرفتن و فرستادن زنان به جنگ نیز نوع دیگری از خشونت علیه زنان را تداعی می کند و آنان را بیشتر در معرض خشونت های اعمال شده از سوی نیروهای افراطی قرار می دهد. مشخص نیست که نیروهای افراطی اگر هر کدام از این زنان پیشمرگه را به اسارت بگیرند آیا با آنان رفتاری مشابه با مردان جنگجو خواهند داشت؟» به نظر می رسد آزادە بیشتر از آنچە کە بە توانایی و امکان موفقیت زنان مسلح در پس راندن خشونت داعش فکر کند بە شکست و ضعف آنها و احتمال اسارت و تحت خشونت قرار گرفتن شان می اندیشد. این خود تداعی کنندەی بی اعتمادی بە توانایی زن است کە بە گمان من از یک فمنیست قابل قبول نیست! اگر هرکدام از ما خود را برای لحظەای بجای آن زنان قرار دهیم خواهیم دید کە یا باید بگریزیم یا اسیر شویم یا بجنگیم. خطر خشونت داعش در همەی موارد بالا وجود دارد مگر نە این کە زنان غیر مسلح اسیر شدە بعنوان بردەی جنسی خرید و فروش شدە و مورد تجاوز قرار می گیرند؟ آیا منظور از رفتار نامشابە با زنان جنگجویی کە بە اسارت در بیایند چیزی جز خطر تجاوز است؟ این کە متاسفانە رویە داعش است چە زن اسیر منفعل باشد چە اسیر جنگی!
آزادە ایدە و پیشنهاد خوبی را مطرح می کند، «شرکت و طرح ریزی گسترده ی زنان برای بالا بردن کیفیت آموزش زنان در منطقه و به خصوص زنان مسلمان، به طوری که الگوها و تبلیغات نیروهای رادیکال بر این زنان نتواند موثر واقع شود.» این پیشنهاد بسیار جالب و عملی است به شرطی کە جامعە در حالت عادی قرار داشتە باشد نە در حالت اضطراری جنگی! در شرایط ناگهانی جنگ فعلی داعش، زنان بسیاری با تصویری منفعلانه کە آنان را در نقش قربانی محض معرفی می کند ظاهر شدەاند. اگر زنان کورد در این شرایط تحمیلی دفاع نکنند و فقط منتظر مردان مسلح جنگجو باشند بخشی از همان قربانیان منفعل را تشکیل خواهند داد. آیا فقط باید منتظر مردان بود تا از زنان دفاع کردە و آنها را مصون دارند؟ این نە رسم زن کورد است. اگر زنان کورد در حالی کە دشمن وحشیانە بە آنها حملە می کند، گل بدست از صلح بگویند نە تنها شنوندەای نخواهند داشت بلکە بە اسارت و بردگی گرفتە خواهند شد. درست است کە مسلح شدن زنان چیزی از وجود خشونت علیه آنان را کم نکردە و نمی کند و تجربەی زنان سیاسی مسلح هم اینرا نشان دادە است، اما زن کورد نمی تواند قربانی منفعل باشد. همچنان کە در حالت عادی قتل ناموسی یا مشکلات دیگر خشونت علیه زنان را جار زدە و بە مبارزە با آن بر می خیزد، در شرایط تحمیلی جنگی هم منتظر نجات و معجزەی نیروی مردان نخواهد ماند.
در مجموع به نظر من اگر فمینیسم ایرانی از حالت یک فمینیسم قربانی پرست و اشک ریز و نگران برای قربانی خارج شدە و وجهەی یک فمنیسم شجاعت محور و برانگیزانندە به خود بگیرد موفق تر شدە و در ارزیابی زنان کورد هم واقع بینانه تر عمل خواهد کرد.
3. خانم فهیمه تفسیری در «مقالەی زنان کورد و جداسری از ایران» (9) کە حدودا دوسال پیش در ۱٤ دیماه ۱۳۹۱ نگاشتە است، می گوید: «شاید بهتر باشد ایده جدا شدن مردمان کردستان را که امروز بحث محافل روشنفکری است، با مساله اصلی آن پیوند زد تا بتوان فارغ از احساسات عوام پسندانه و پوپولیستی، در مورد آن به بحث پرداخت. بویژه زنان کرد، اگر با چنین تصور ایده آل گرایانه ای مثل ایده خلاصی از تبعیض و ستم، از طریق جداسری از ایران بیاندیشند، بعدها خیلی احتمال دارد که دچار سرخوردگی های بسیار شدید خواهند شد، چون تجربه بسیاری از کشورها نشان داده است که دیدگاه هایی که با تعصب بر هویت های قومی افراط گرایانه، پای می فشارند می تواند همانند هویت های ملی افراط گرا، به راحتی بر بدن زنان حکمفرمایی کنند و سنت های تبعیض آمیز علیه زنان را بدتر از قبل چنان بازتولید کنند که زنان را از هر چه «هویت قومی» و «هویت ملی» است بیزار کند و به توبه بیاندازد.»
اولا کە برای من مشخص نیست چە حادثە یا اتفاقی در دیماه ۱۳۹۱ خانم تفسیری را نگران احتمال جدایی طلبی زنان کورد از ایران کردە است کە سعی دارند بە ما بفهمانند از چالە بە چاە خواهیم افتاد و توبە کنان حسرت روزهای سخت پیشین را خواهیم خورد. لابد هم روزهایی کە مجازات فعالیت سیاسی کە سهل است، مجازات فعالیت مدنی هم زندان و شکنجه و حبس های سنگین بود!
از آنجا کە در استان ها و مناطق کورد نشین ایران هیچ نمونەی احقاق حقوق کوردها دیدە نشدە و خود آنها اختیار ادارەی مناطق خود را ندارند، لذا نمونەی تائید کنندە یا رد کنندەای برای استدلال خانم تفسیری وجود ندارد. اما بە باور من زنان کوردستان عراق با وجود همەی سختی ها و عدم تحقق برابری جنسیتی، وضعی بدتر از دوران صدام ندارند و فکر نمی کنم توبە کنان خواهان بازگشت بە آن دوران باشند. کوردستان عراق با همە مشکلات و کاستی هایش کە خود من از منتقدان آن بودە و هستم، در مقایسە با سایر مناطق عراق و بویژە ایران و کشورهای عربی منطقە، دمکرات تر و برخوردارتر از آزادی است. می توانید سری بە سلیمانیە بزنید و مقایسەای در زمینەی وضعیت زنان و وضعیت انتشار مطبوعات داشتە باشید.
حال اگر هم و غم مشترک ما زنان ایران احقاق برابری جنسیتی است کە به رغم سال ها تلاش هنوز محقق نشدە و فعلا هم هیچ آیندە امیدوار کنندەای در پیش رو ندارد، چە ضرورتی است کە با عینکی مردسالارانە و قیم مابانە بە یک مبحث سیاسی فرعی و حساسیت زا کە نە زمان و مکان آن فراهم است و به قول معروف نە بە دار است و نە بە بار است وارد شویم و همەی رشتەهای همدلی و همکاری زنان کورد و فارس را حول محور خواستەهای مشترک و کف مطالبات پنبە کنیم؟ همچنان کە قبلا هم در این مقالە اشارە کردم برخی فمینیست های ایران هم با وجود تبری جویی از سیاست، عملا درگیر سیاست هستند. گاه نوشتەها و موضع گیری هایشان تناقضی از نگاه متملکانەی مردسالارانەی ایرانی بە سیاست را بویژە در مورد کوردها، در کنار ایدەهای فمنیستی دارد. هنوز هم دیدە می شود کە زنان فمنیستی کە خود از حس تملک و برتری جویی های مردسالارانە ناراضیند، بە زنان کورد کە می رسند همان دیدگاه ها را در قالب نصایح مثلا دلسوزانە القا می کنند. آیا به راستی همەی دغدغەهای فمینیستی و برابری طلبانەی این دوستان معطل نگرانی از جدایی احتمالی کوردها از عراق و تاثیر آن بر کوردهای ساکن ایران در آیندەای مبهم است؟ آیا درست است به سان یک مرد سیاسی پان وطنی کە تمام فکر و ذکرش مالکیت بر خاکی است کە گاها سال ها است از آن دور شدە، نگران توهم تجزیە بود و همە چیز را بە نحوی بە این نگرانی احتمالی پیوند زد؟ آیا چنین برخوردهایی سطل آب یخی بر سال ها تلاش فمنیست های کورد و فارس در ایجاد درک متقابل و همدلی برای احقاق حقوق زنان نمی ریزد؟
البتە خانم تفسیری در مقالەی جدیدش تحت عنوان «تقدیس زنان مسلح کوبانی: خدمت بە گفتمان جنگ»(10) کلا آب پاکی را بر دست زنان کورد میریزد. ابتدائا کە بدون شناخت از تاریخ مبارزات کوردها و زمان مسلح شدن زنان کورد، همەی زنان خاورمیانە را یک کاسە کردە و می نویسد: «امروز در دهه دوم قرن بیست و یکم، با توجه به تغییرات ساختاری که در جوامع ایجاد شده و به واسطه این تحولات، نقش و جایگاه زنان در جامعه به طرز آشکاری تغییر کرده، و طبعاَ سبب شده که زنان نیز پا به پای مردان در همه حوزه ها و میدان ها، به عنوان کنشگران فعال ـ و نه منفعل ـ وارد شده و مداخله کنند.» ایشان باید توجه کنند کە زنان کورد از دهەی دوم قرن بیست و یکم مسلح نشدەاند بلکە بیش از شصت سال از تسلیح زنان کورد می گذرد!
در بخش دیگری نوشتە شدە «که به هر میزان که زنان قدرت بیشتری در جامعه به دست می آورند، به همان اندازه هم می توانند مانند مردان، این قدرت را در حوزه های غیرانسانی و خشونت گستر، به کار ببرند و این روند، خارج از اراده ماست. بنابراین هر قدر زنان در جامعه به برابری دست می یابند، به همان نسبت هم در همه حوزه ها (چه خوب و چه بد) به عنوان «سوژه» از خود فاعلیت نشان می دهند و مداخله می کنند.» بنظر میرسد ایشان مسلح بودن زنان را بهر دلیل حتی بە دلیل دفاع از خود بد و منفی دانستە و نگران بدتر شدن زنانی است کە به جای قربانی منفعل بودن، جنگندەی فاعل بودن و مقاومت در برابر داعش را انتخاب کردەاند. این سخن همان احساس ناخوشایندی را تداعی میکند کە مذهبیون افراطی در مخالفت با آزادی زنان القا می کنند. آنها مایل نیستند زن از خانە خارج شود، پوشش اختیاری و حق طلاق داشتە باشد چراکە این امکان وجود دارد کە زن بە فساد کشیدە شود و مطیع بی چون و چرای همسرش نباشد!
خانم تفسیری اضافە می کند کە «نگرانی ما آنجاست که چنین بازنمایی ها و قهرمان پروری های نمادین آیا در مجموع به نفع زنان و کاهش خشونت در منطقه خواهد بود یا نه؟» از آنجا کە هدف وی نشانە رفتن مبارزات کوردها و البتە خلاصە کردن آن فقط در شکل مقاومت مسلحانە است خود پاسخ را ارائە می دهد. پاسخی از زبان همەی فمینیست ها! «حال اگر با دقت و انصاف و آینده نگری به بازنمایی رسانه ای که از زنان کوبانی اسلحه به دست، بنگریم، آن گاه می توانیم دغدغه فمینیست ها از طرح موضوع «افزایش خشونت در برابر زنان» در این نوع خاص از بازنمایی ها را درک کنیم. «تقدیس» مبارزه مسلحانه زنان و از آن دستمایه ای برای «مشروعیت بخشیدن به مقاومت مسلحانه»، طبعاَ متفاوت از قضیه «دفاع از خود» است.» این جملە به سادگی ربط بنیاد فکری سیاسی این نوشتە را با مقالەی قبلی اش "زنان کورد و جدا سری از ایران" مشخص می سازد. این رشتەی فکری با پاراگراف دیگری عیان تر بیان می شود: «بازآفرینی نظام نمادین تقدّس از تصویر زن اسلحه به دست، به نوعی از سوی آنان برای مشروعیت بخشیدن به خواسته ی «استقلال»، مورد استفاده قرار گرفته است. اما پرسش آن است که آیا بهره بردن از چنین تصویری از زنان، در نهایت به نفع خود زنان در خاورمیانه هم خواهد بود؟» در واقع آش همان آش و کاسە همان کاسە است! دغدغەی سیاسی «توهّم تجزیە»ای ایشان فمینیستی نیست ولی تلاش می کند کە با رنگ و لعاب فمینیستی بە خورد خوانندە بدهد.
مقالەی وی در جایی کە بە مقایسەی دفاع مسلحانە زنان کوبانی با پدیدەی قتل همسر می رسد کاملا بە بی راهە رفتە و ناکامانە سعی در تحقیر شجاعت کم نظیر زنان کورد کوبانی می نماید. او می نویسد«این «راه ناگزیر» (همسرکشی/ خودسوزی / اسلحه به دست گرفتن برای دفاع از خود در برابر متجاوز و...) را نباید به هیچ شکلی تقدیس کرد.» همچنان کە در بالا تأکید کردەام با تقدس و تقدس گرایی مشکل دارم و معتقدم تقدیس کردن راه نقد را می بندد. آنچە کە خانم تفسیری به هیچ عنوان حاضر بە دیدن و پذیرشش نیست، مقاومت جسورانەی زنان کورد و «دفاع از خود» است چراکە از موضع یک فمینیست شجاعت محور و برانگیزانندە ارزیابی نمی کند. او با دوگانەی فمنیسم/ اسلحە دچار مشکل شدە و در واقع پندارەی اصلی اش نە تنها بر فمنیسم-/صلح است کە در ورای آن بر نگاه سیاسی بدبینانەی «توهّم تجزیە» استوار است. بە نظر من فمینیسم نباید تنها بر مبنای صلح و آرامش پایەگذاری شدە و در تقابل و عدم درک مردمانی کە برخی از زنانشان به هردلیل دست بە اسلحە می برند قرار گرفتە و حالتی گریزان و تبرئە جو به خود بگیرد. فمینیسم باید در پی یافتن جوابی قانع کنندە برای چرایی و چگونگی تسلیح زنان باشد و ارزیابی واقع گرایانەای از فمینیسم در شرایط جنگی، یا فمینیسم در میان ملل بدون دولت، و یا فمینیسم زنان اقلیت های ملی و مذهبی و غیرەی خواهان احقاق حقوق از اکثریت ارائە دهد در غیر این صورت خود را فریب دادە و مسئلە را با پاک کردن صورت مسئلە حل کردە است!
از آن جا کە فمینیسم ایشان واجد نگاه برتر بینانەی اکثریتی بودە و قادر بە درک اقلیت ها نیست، وی را دچار قیاس مع الفارق زن نظامی آمریکایی با گریلای مسلح کوبانی کردە و می نویسد «چنین حضوری از زنان در ارتش ها به گونه ای «بازنمایی» شود که از این حضور، امری «مقدس» و نمادین ساخته شود، خود به خود، نظامی گری و خشونت را دامن می زند و در نهایت به ضرر خود زنان است.» آیا براستی انگیزەها و شرایط زنان نظامی کشور قدرتمند آمریکا با یک حکومت دمکراتیک و ثبات با دختر داوطلب گریلا در کوبانی کوردستان سوریە زیر حملەی داعش هیچ شباهتی دارد؟ دختری کە بە یمن دیکتاتوری بشار اسد حتی شناسنامە هم نداشت چون کورد است و عرب نیست! اگر این دختر نماد هم شود این کجا و آن یکی کجا؟ سمبل جان برکفی برای رهایی مردمی بی حقوق و تحت حملە و خشونت کجا و خانم نظامی زندان گوانتانامو کجا؟!
در پایان به نظرم خانم رؤیا صحرایی در مقالەی «دفاع زنان در برابر داعش و فمینیست نبودن موقتی» (11) پاراگراف زیبایی دارد کە به خوبی جوابگوی نوشتەی خانم تفسیری و سایر دوستان است: «در راه مبارزه با خشونت به طور عام و خشونت علیه زنان به طور خاص و تلاش برای گسترش صلح نباید از محکومیت زنانی که در یک جنگ خونین برای «دفاع» (چه دفاع از جان شان، چه دفاع از سرزمین شان) اسلحه به دست گرفته اند شروع کنیم. چرا که قصه زنانی که برقرارکنندگان صلح یا حتی همراهان جنگ هستند می تواند به طرز شگفت آوری متفاوت باشد، با این حال اما برای این موضوع، ما باید بتوانیم آنچه را که غیر قابل تصور می نماید با شهامت، به تصور درآوریم.»
فهرست منابع
1 – مارگارت جورج
http://kurdistan.photoshelter.com/image/I0000vhfk4kQLAOU
http://en.wikipedia.org/wiki/Margaret_George_Shello
2 – لیلا قاسم
http://en.wikipedia.org/wiki/Leyla_Qasim
3 – خواهران کعبی
http://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-3753/shahla-kabi
4 – شیرین علم هولی
شیرین_علم%E2%80%8C/http://fa.wikipedia.org/wiki/
5 – وبلاگ کوبستان فتوحی
http://kwestanftoohi.blogspot.com
6- ائتلاف زنان منطقه، راهی برای مقابله با گفتمان خشونت سپاه داعش/ منصورە شجاعی
http://www.feministschool.com/spip.php?article7547
7- سە تصویر از زنان در قاب حضور داعش/ منصورە شجاعی
http://www.feministschool.com/spip.php?article7552
8– نظامی کردن زنان، مبارزە علیه خشونت داعش یا تشدید آن؟ / آزادە دواچی
http://feministschool.com/spip.php?article7560
9– زنان کرد و جداسری/ فهیمە تفسیری
http://www.feministschool.com/spip.php?article7141
10- تقدیس زنان مسلح کوبانی: خدمت به گفتمان جنگ! / فهیمه تفسیری
http://www.feministschool.com/spip.php?article7577
11 – نقشهای جنسیتی در جنگ و خشونت/ رویا صحرایی
http://www.feministschool.com/spip.php?article7565

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر